... بریست از همه نقصی چو علت اولی

نظام کشور چارم که صدر چرخ ششم

ز عطف دامن جاهش برد طراز روی ...

به جستجوی کریمی مشاورت کردم

ز روی نسبت و با چرخ و تیر مستوفی

نشان دهمت گفت گفتمش کو گفت ...

... به حساب جمل چو بشماری

درج چرخ ازو توانی یافت

عدد اوست روز سال تمام

زان چو چرخ و زمانه کامرواست

اولش عاشر تهجی دان ...

... همه سرشان سنان و حربه یکسر

یکایک ناوک اندازان بی چرخ

ز ناوکشان هوا پر پشته زر ...

... بادا قبای ملک ترا زنگ و روم چین

بر پشت چرخ دامن اقبال تو کشان

وافشانده همت تو بر افلاک آستین

... به جای آستر آمد برای خیمه جاه

طناب عمر تو چندان گشاده خواهد چرخ

که دور دهر بود در جدار آن کوتاه ...

ای چرخ هزار دیده دون دوتا

از دیده بیخواب منت نیست حیا ...

ای چرخ عنانم از سفر هیچ متاب

نانم ز سراندیب ده آبم زسراب ...

ای چرخ بیار هر چه داری ز عذاب

زنهار مده مرا و در بد بشتاب ...

گر مه ز درت کلاف زرین اندوخت

ور چرخ قبای کحلی از جود تو دوخت

ور آتش تیغت دو جهان درهم سوخت ...

... طاقی شد و جفت بارگاهش جوزاست

گر چرخ به فرمان تو سر درنارد

با خاک رهش کند تف قهر تو راست

... ابروی کمانکش تو در خیره کشی

از چرخ ستیزه کار خونریزتر است

ای دل سر همتم که چون چرخ فروست

ناید به جهان فرود با هر چه در اوست ...

... از پشتی حسن سنیه کرده ست و نکوست

با چرخ زند پهلو و دارد در پوست

دلداری دشمن و جگرخواری دوست

از چرخ کبود بر دلم زنگاریست

وز دهر سیه سپید بردل باریست ...

... ای یار کهن ز رنج نو دل مشکن

کاین چرخ کهن نو به نو اندر کاری ست

... کاین خاک همانست که قارون را خورد

وین چرخ همان است که کسری را کشت

... در کار مراد مستمندی افتد

از قله چرخ اگر درآید سنگی

بر سینه تنگ دردمندی افتد

... وان سوز که آب بحر جوشان دارد

وان بار که پشت چرخ ازو گیرد خم

در سینه دلم چگونه پنهان دارد

پستم کردی به محنت ای چرخ بلند

تا چند به بند و حبسم آخر تا چند ...