میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۵- سورة الحجر- مکیة » ۳ - النوبة الاولى
... و أن عذابی هو العذاب الألیم ۵۰ و که عذاب من عذابی دردناکست
و نبیهم عن ضیف إبراهیم ۵۱ و خبر کن ایشان را از مهمانان ابراهیم
إذ دخلوا علیه آن گه که برو در شدند فقالوا سلاما او را سخنی گفتند نیکو قال إنا منکم وجلون ۵۲ گفت ما از شما می ترسیم ...
... قالوا بشرناک بالحق گفتند ترا بشارت می دهیم براستی فلا تکن من القانطین ۵۵ نگر که از نومیدان نباشی
قال گفت و من یقنط من رحمة ربه و آن کیست که نومید بود از بخشایش خداوند خویش إلا الضالون ۵۶ مگر گمراهان
قال فما خطبکم أیها المرسلون ۵۷ گفت کار شما چیست ای فرستادگان ...
... إن فی ذلک لآیات در آن نشانها آشکار است للمتوسمین ۷۵ ایشان را که نیک بزیرکی درنگرند در کار ایشان
و إنها لبسبیل مقیم ۷۶ و آنک بر راه قافله و کاروانست
إن فی ذلک لآیة للمؤمنین ۷۷ در آن نشانی آشکار است گرویدگان را
و إن کان أصحاب الأیکة لظالمین ۷۸ مردمان ایکه سخت ستمکاران بودند
فانتقمنا منهم تا کین ستدیم از ایشان و إنهما لبإمام مبین ۷۹ و آن هر دو بر راه گذر خلقند پیدا و روشن
و لقد کذب أصحاب الحجر المرسلین ۸۰ دروغ زن گرفتند مردمان حجر پیغامبران را ...
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۵- سورة الحجر- مکیة » ۳ - النوبة الثالثة
... و علی بن ابی طالب ع گفتیا لیت امی لم تلدنی و یا لیت السباع مزقت جلدی و لم اسمع بذکر جهنم
و سمع سلمان قول النبی ص لفاطمة فخرج نحو بقیع الغرقد واضعا یده علی رأسه و هو ینادی با علی صوته وا بعد سفراه وا قلة زاداه الویل لی ان کان مصیری الی النار
إن المتقین فی جنات و عیون این باز مرهمی دیگر است و لطفی دیگر آیت رحمت پس از آیت تهدید رب العالمین فرا بندگان نموده که در صفات ما هم جلال عزت و سیاستست هم کمال لطف و رحمت و در بارگاه ملک ما هم زندان نقمتست هم بستان نزهت تا بنده میان خوف و رجا زندگی کند بآیت تهدید و ذکر دوزخ از عزت قهر الله بترسد بآیت رحمت و صفت بهشت دل در کرم و لطف وی بندد خوف او را از معصیت باز دارد رجا او را بر طاعت دارد ...
... فراست تجربتی بر دیده است یا از شنیده یا بخرد دریافته و فراست استدلالی قیاس شرعیست در دین و قیاس عقلی در غیر دین و فراست نظری برقی است که در دل تابد و حجابها بسوزد تا لختی از آنچ غیبست برو کشف شود و این خاصیت انبیاست و صدیقان و اولیاء
ابراهیم خواص در جامع بغداد با جماعتی مریدان گرد آمده جوانی از در مسجد در آمد سخت زیبا و ظریف و نیکو روی ایشان او را بخود راه دادند با ایشان بنشست و سخنهای نیکو گفت و خدمتهای نیکو کرد چنانک بعضی دلهای ایشان صید کرد ابراهیم با یکی از آن مریدان گفت یقع لی انه یهودی مرا چنان می افتد که این جوان جهودست این سخن بگفت و از میان جمع برخاست و بیرون شد جوان او را گفت ایش قال الشیخ فی شیخ در حق من چه گفت مرید با وی بگفت آنچ شیخ گفته بود جوان برخاست و بپای شیخ در افتاد و مسلمان گشت آن گه گفت ما در کتب خویش خوانده بودیم که الصدیق لا یخطی فراسته آمدم و امتحان کردم گفتم اگر در هیچ طایفه صدیق صاحب فراست بود درین طایفه بود پس آن جوان از جمله بزرگان و معروفان طریقت گشت
و هم از ابراهیم خواص حکایت کنند که گفت بتجرید در بادیه ای رفتم و رنجها کشیدم چون به مکه رسیدم عجبی در نفس من فرا دید آمد پیر زنی مرا دید گفت یا ابراهیم کنت معک فی البادیة فلم اکلمک لانی لم أرد ان اشغل سرک اخرج عنک هذا الوسواس
و حکی عن ابی العباس بن مسروق قال دخلت علی شیخ من اصحابنا اعوده فوجدته علی حال رثة فقلت فی نفسی من این یرتفق هذا الشیخ فقال یا ابا العباس دع عنک هذه الخواطر الدنیة فان الله الطافا خفیة ...
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۶- سورة النحل- مکیه » ۱ - النوبة الاولى
... و الخیل و البغال و الحمیر و اسبان و استران و خران بیافرید لترکبوها تا بر نشینید بر آن و زینة و آرایشی را و یخلق ما لا تعلمون ۸ و می آفرینند آنچ شما ندانید
و علی الله قصد السبیل بر خدایست راستی راه و منها جایر و هست از راه که خلق در آن اند که کژ است و لو شاء لهداکم أجمعین ۹ و اگر خواستی راه نمودی شما را همگان
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۶- سورة النحل- مکیه » ۱ - النوبة الثانیة
... روی ابی بن کعب قال قال رسول الله ص من قرأ سورة النحل لم یحاسبه الله بالنعیم الذی انعم علیه فی دار الدنیا و اعطی من الاجر کالذی مات و احسن الوصیة
قوله أتی أمر الله ابن عباس گفت در سبب نزول این آیت که اول این آیت فرو آمد که اقتربت الساعة و انشق القمر کافران گفتند محمد می گوید که قیامت نزدیکست دست از کارها بدارید تا ببینیم که حاصل این گفت وی چه خواهد بود روزی چند بر آمد گفتند یا محمد ما نری شییا ما از آنچ گفتی که قیامت نزدیکست هیچیز نمی بینیم و اثر آن پیدا نیست در آن حال آیت آمد که اقترب للناس حسابهم ایشان بترسیدند و هم چنان در انتظار نشستند تا این قیامت کی خواهد بود چون روزگار بر آمد گفتند یا محمد ما نری شییا مما تخوفنا به ای محمد از آنچ ما را بآن می ترسانی هیچ نشان پیدا نیست جبرییل آمد و آیت آورد أتی أمر الله رسول خدا ص و یاران ازین سخن فراهم آمدند براست و چپ می نگرستند چنان پنداشتند که قیامت آغاز کرد جبرییل آمد و گفت فلا تستعجلوه شتاب مکنید و ساکن باشید ایشان همه ساکن شدند پس مصطفی ص گفت بعثت انا و الساعة کهاتین و اشار باصبعیه ان کادت لتسبقنی و باین معنی امر اینجا قیامتست ابن عباس گفت کان بعث النبی ص من اشراط الساعة و ان جبرییل لما مر باهل السماوات مبعوثا الی محمد قالوا الله اکبر قد قامت الساعة و اتی بمعنی یأتی است چنانک آنجا گفت و نادی أصحاب الأعراف و انما استعمل لفظ الماضی للمستقبل تحقیقا و لان ما هو آت قطعا فهو کما اتی و قیل معناه أتی أمر الله وعدا فلا تستعجلوه وقوعا و گفته اند امر مصدر امر است و مراد باین فرایض دین است و احکام شرع ای جاء القرآن بالفرایض و الاحکام و الحدود و گفته اند این جواب نضر بن الحرث است که استعجال عذاب می کرد و می گفت إن کان هذا هو الحق من عندک فأمطر علینا حجارة من السماء الآیة رب العالمین گفت أتی أمر الله ای جاء العذاب فلا تستعجلوه اینک عذاب آمد استعجال مکن فقتل یوم بدر صبرا و گفته اند امر در قرآن بر سیزده وجه است یکی بمعنی دین چنانک در سورة التوبة گفت حتی جاء الحق و ظهر أمر الله یعنی دین الله الاسلام همانست که در سورة الانبیاء گفت و تقطعوا أمرهم بینهم
یعنی فرقوا دینهم الاسلام الذی امروا به فدخلوا فی غیره و قال فی المؤمنین فتقطعوا أمرهم بینهم ...
... سبحانه و تعالی تنزیها له و تعالیا عما یشرکون قرأ حمزة و الکسایی تشرکون بالتاء علی الخطاب و الباقون بالیاء علی الغیبة و قیل سبحانه عن استعجال عبیده و فی الخبر لا یزال العبد بخیر ما لم یستعجل قیل یا رسول الله و کیف یستعجل قال یقول دعوت و لم یستجب لی
تنزل بفتح التاء و النون و الزای مشددة الملایکة بالرفع قرأها روح عن یعقوب و قرأ ابن کثیر و ابو عمرو و رویس عن یعقوب ینزل بالیاء مضمومة و اسکان النون و کسر الزای و تخفیفها و نصب الملایکة و قرأ الباقون ینزل بضم الیاء و فتح النون و کسر الزای و تشدیدها و روی الکسایی عن ابی بکر تنزل بالتاء مضمومة و فتح النون و الزای مشددة الملایکة رفع بالروح من أمره ای بالوحی الذی یحیی به الحق و یحیی به القلب و قیل الروح النبوة ها هنا و قوله علی من یشاء من عباده ای علی من یخصه بالنبوة و قیل الروح هم حفظة علی الملایکة لا تراهم کما ان الملایکة حفظة علینا لا نراهم قال ابو عبیدة بالروح ای مع الروح و هو جبرییل أن أنذروا أنه لا إله إلا أنا فاتقون تقدیره انذروا اهل الکفر و المعاصی بانه لا اله الا انا ای مروا اهل الکفر بتوحیدی و ان لا یشرکوا بی شییا معنی آیت آنست که رب العزه فریشتگان آسمان فرو می فرستد برسولان خویش تا نامه و پیغام آرند بایشان که کافران را از عذاب من بترسانید و ایشان را بتوحید فرمایید و آگاه کنید که من خداوند یگانه ام جز من خداوند نیست از من بترسید و از نافرمانی من بپرهیزید آن گه دلایل توحید را بیان کرد از آفرینش آسمان و زمین گفت خلق السماوات و الأرض بالحق ای بقوله الحق کن و قیل خلقهما حجة علی الخلق لیعتبروا بهما لم یخلقهما عبثا و قیل بالحق ای لیعبدونی تعالی عما یشرکون ای ارتفع عن الذین اشرکوهم به لانهم لا یخلقون شییا و هم یخلقون
خلق الإنسان من نطفة فإذا هو خصیم مبین روا باشد که سیاق این آیت بر سبیل مدح بود یعنی که آدمی از نطفه آفریدیم قطره ای آب مهین فاذا هو قوی علی منازعة الخصوم یبین الحق عن الباطل از نطفه ضعیف آفریده وانگه از قوت بآن جای رسیده که با خصمان در منازعت برآید و حق از باطل جدا کند و روا باشد که بر صفت ذم نهند ای یجادل اولیاء الله و ینکر الحق آدمی از قطره ای نطفه آفریده و انگه خصمی آشکارا برخاسته با اولیاء خدا بباطل خصومت می گیرد و حق را منکر می شود ...
... و عن ابن عباس قال ان عن یمین العرش نهرا من نور مثل السماوات السبع و الارضین السبع و البحار السبع یدخله جبرییل ع کل سحر فیغتسل فیه فیزداد نورا الی نوره و جمالا الی جماله و عظما الی عظمه ثم ینتفض فیخرج الله من کل قطرة تقع من ریشه کذا کذا الف ملک یدخل منهم کل یوم سبعون الف ملک البیت المعمور و سبعون الفا الکعبة لا یعودون الیها الی ان تقوم الساعة قال السدی و یخلق ما لا تعلمون السوس فی الثیاب و قیل ما اعد فی الجنة لاهلها و فی النار لاهلها مما لم تره عین و لا خطر علی قلب بشر
و علی الله قصد السبیل یعنی سواءها و استقامتها می گوید بر خدایست راستی راه یعنی آن راه راستست که در آن روی فرا خداست و گذر بر وی و آن راه سنت و جماعتست و منها جایر یعنی الاهواء و البدع بیانه قوله و أن هذا صراطی مستقیما فاتبعوه و قیل و علی الله قصد السبیل ای علیه تبیین طرق الحق بالحجة و البرهان من اهتدی فلنفسه و من ضل فعلیها و منها جایر ای و من السبل طرق غیر قاصدة می گوید بر خدایست جل جلاله که دین حنیفی و ملت اسلام بحجت و برهان روشن دارد و شرایع و فرایض آن بیان کند پس هر که بآن راه برد و آن راه رود خود را سود کند و هر که از آن بر گردد بر خود زیان کند آن گه گفت و منها جایر و از راهها هست که کژ است ناراست و ناصواب چون راه ترسایی و جهودی و گبری و اگر الله خواستی همه را بدین راه نمودی و بر جاده ایمان بداشتی تا اختلاف در دین نبودی و لکنه عز و جل یهدی من یشاء و یضل من یشاء و یدعو الی صراط مستقیم
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۶- سورة النحل- مکیه » ۱ - النوبة الثالثة
... و اندر سر کوی تو قدم ننهادند
بو بکر شبلی روزی در مکاشفه جلال حق مستهلک شده بود و از خود بی خود گشته حریق آتش معرفت غریق دریای محبت همی گفت الهی اگرت بخوانم برانی ور بروم بخوانی پس چکنم من بدین حیرانی هم تو مگر سامان کنی راهم بخود آسان کنی المستغاث منک الیک لا معک قرار و لا منک فرار نه با تو مرا آرام نه بی تو کارم بسامان نه جای بریدن نه امید رسیدن فریاد از تو که این جانها همه شیدای تو و این دلها همه حیران بتو
پیر طریقت جنید سی سال زیر آن نردبان پایه پاس دل می داشت گفت چون پنداشتم که بجایی رسیدم بسرم ندا آمد که اذا ظننت انک وجدتنی فقد فقدتنی و اذا ظننت انک فقدتنی فقد وجدتنی فرا خلق می نماید که این کار نه بحد فهم و وهم آدمیانست نه در گاه تأویل عالمان است نه میدان عبادت عابدانست و نه تیه تحیر عارفانست زهری با شهدی آمیخته نعمتی در بلایی آویخته هم درد است و هم دارو هم شادی و هم زاری بنده میان این دو حال گردان هم گریان و هم خندان همی گوید بآواز لهفان الهی دلم از بیم درد نبایست کبابست و روزگار نشان این که خذلان ملازم و توفیق در حجابست این بیچاره نمی داند که در سخن عذابست یا از مولی عتابست دردیست مرا که بهی مباد که مرا این درد صوابست یا دردمندی بدرد خرسند کسی را چه حسابست سخنی در آمیختم چون سنگ که در آن هم آتش و هم آبست ملکا قصه اینست که برداشتم این بیچاره را چه جوابست قوله أتی أمر الله فرمان خدا رنگارنگست و طاعت داشت وی لونالون ظاهر بنده را دیگر فرمودند و باطن وی را دیگر ظاهر را فرمودند که بر درگاه عبادت در منزل خدمت کمر بسته همی باش باطن را فرمودند که بر بساط معرفت بنعت حرمت آهسته همی باش دل را دوام مراقبت فرمودند سر را در مقام معرفت طلب صفاوت فرمودند روح را در عین مشاهدت لزوم حضرت فرمودند فلا تستعجلوه دریافت مراد تعجیل مکنید و از اندازه فرمان در مگذرید که برسد هر که صادقست روزی بآنچ مراد است و فرمان بردار حق از دیدار بر میعادست ...
... و لکم فیها جمال قومی را جمال در اموال بست قومی را در احوال فالاغنیاء یتجملون حین یریحون و حین یسرحون و الفقراء یشتغلون بمولاهم حین یصبحون و یروحون توانگران کمال جمال خود در مال دانند و مال از دو بیرون نیست یا حلالست یا حرام اگر حلالست محنت است و اگر حرامست لعنت و درویشان جاه و جمال خود در وصال مولی دانند و کمال انس خود در صحبت مولی بینند رابعه عدویه را می آید که از قافله منقطع شد در آن بادیه حیرت سرگردان زیر مغیلانی فرو آمده و سر بر زانوی حسرت نهاده از هوای عزت ندایی شنید که تستوحشین و انا معک شب معراج هر چه در ثقلین جمال و مال بود فداء یک قدم سید ولد آدم گردانیدند بآن هیچ ننگرست افتخارش باین بود که اشبع یوما فاحمدک و اجوع یوما فاشکرک
و علی الله قصد السبیل الآیة راه راست و طریق پسندیده آنست که سوی حق می شود و گذر بر حق دارد و آن راه بسه چیز توان برید اول علم و میانه حال و آخر عین علم بی استاد درست نیاید حال بی موافقت راست نیاید عین تنهایی است با علاقت بنسازد در علم خوف باید در حال رجا باید در عین استقامت بود
پیر طریقت گفت هیچکس از دوستان او این راه نبرید تا سه چیز بهم ندید از سلطان نفس رسته و دل با مولی پیوسته و سر باطلاع حق آراسته
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۶- سورة النحل- مکیه » ۲ - النوبة الاولى
... و هو الذی سخر البحر و او آنست که دریا را نرم کرد لتأکلوا منه لحما طریا تا از آن می خورید گوشتی تازه و تستخرجوا منه حلیة و بیرون آرید از آن مروارید تلبسونها تا می پوشید آن را و تری الفلک مواخر فیه و کشتیها می بینید در آن روان و آب بران و لتبتغوا من فضله و تا از اقلیم باقلیم از فضل می جویید و لعلکم تشکرون ۱۴ تا مگر سپاس دارید و آزادی کنید
و ألقی فی الأرض رواسی و در افکند در زمین کوه های بلند أن تمید بکم تا بنگرداند شما را و بنجنبد زمین و شما بر آن و أنهارا و سبلا و جویها روان کرد و راهها ساخت شما را لعلکم تهتدون ۱۵ تا شما راه می برید
و علامات و شما را نشانها ساخت و بالنجم هم یهتدون ۱۶ می درنیابید ...
... و إذا قیل لهم ما ذا أنزل ربکم و چون ایشان را گویند چه چیزست که فرو فرستاد خداوند شما قالوا أساطیر الأولین ۲۴ گویند افسانه پیشینیان
لیحملوا أوزارهم کاملة یوم القیامة تا بر دارند بارهای گران خویش همه روز رستاخیز و من أوزار الذین یضلونهم بغیر علم و بارهای ایشان که گمراه کردند ایشان را بنادانی ألا ساء ما یزرون ۲۵ بد باری که می کشند ایشان که بار کفر می کشند
قد مکر الذین من قبلهم ساز ساختند و کوشیدند ایشان که از پیش بودند فأتی الله بنیانهم فرمان خدای تعالی آمد بآن بنا که افراشته بودند من القواعد از زیر بر کند آن را فخر علیهم السقف من فوقهم تا کار از زبر بر ایشان افتاد و أتاهم العذاب من حیث لا یشعرون ۲۶ و بایشان آمد عذاب از آنجا که ندانستند ...
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۶- سورة النحل- مکیه » ۲ - النوبة الثانیة
... و سخر لکم اللیل ای ذلک لکم اللیل لتسکنوا فیه و النهار لتتصرفوا فیه و الشمس و القمر لمعرفة السنین و الشهور و النجوم مسخرات بأمره ای تجری فی فلکها بامر الله و انما اعاد ذکر المسخرات لان المعنی مسخرة لله سخرها لکم و الشمس و القمر و النجوم مسخرات رفع کلهن شامی و رفع حفص و النجوم مسخرات فقط علی الابتداء و الخبر و نصب الباقون کلهن إن فی ذلک لآیات لقوم یعقلون لان بالعقل یهتدی الی دلایلها
و ما ذرأ لکم الذرء اظهار الشی ء بایجاده تقول ذراه یذراه ذرءا و ملح ذرأ ای ظاهر البیاض شدیده المعنی و سخر ما ذرأ لکم ای ما خلق لاجلکم فی الأرض من الدواب و الاشجار و الثمار و غیرها مختلفا ألوانه اصنافه إن فی ذلک ای ان فی خلق الله ذلک لآیة لقوم یذکرون یتعظون و یعتبرون
و هو الذی سخر البحر لتأکلوا منه لحما طریا یرید انواع صید السمک و تستخرجوا منه حلیة تلبسونها هی اللیالی تنظم فتصیر ملبوسا و قیل اللؤلؤ و المرجان و تری الفلک ای السفن مواخر فیه ای جواری تجی ء و تذهب بالریح و قیل مواخر تشق الماء شقا بجؤجؤها و المخر شق الماء من یمین و شمال و هی ماخرة و الجمع مواخر و قیل المخر استدبار الریح و منه قوله ص استمخروا الریح و اعدوا النبل
یعنی عند البول و روی اذا اراد احدکم البول فلیتمخر الریح ای لینظر این مجراها و هبوبها فیستدبرها و لتبتغوا من فضله یعنی من سعة رزقه بالتجارة و القصد الی البلاد الشاسعة و لعلکم تشکرون ای تشکرون الله علی ما انعم به علیکم
و ألقی فی الأرض رواسی أن تمید بکم الرواسی الثوابت و المید المیل و المعنی خلق الله فی الارض جبالا کراهة ان تمید بکم و تضطرب بکم و عند الکوفیین معناه لان لا تمید بکم قال وهب لما خلق الله الارض جعلت تمور فقالت الملایکة ان هذه فی غیر مقرة احدا علی ظهرها فاصبحت و قد ارسیت بالجبال لم تدر الملایکة مم خلقت الجبال و انهارا ای و جعل فیها انهارا کالنیل و الفرات و دجلة و سبلا ای طرقا مختلفة الی کل بلدة لعلکم تهتدون بمقاصدکم و قیل لتهتدوا الی توحید ربکم
و علامات العلامة صورة یعلم بها المعنی من خط او لفظ او اشارة او هیأة و المراد بها ها هنا معالم الطرق و هی الجبال و تقدیر الکلام القی فی الارض رواسی لیلا تمید و لتکون علامات لطرقکم بالنهار و ادلته ثم ذکر ادلة اللیل فقال و بالنجم یعنی بجمیع النجوم هم یهتدون باللیل الی الطرق و القبلة فی البر و البحر قال اهل اللغة النجم و النجوم فی معنی واحد کما تقول کثر الدرهم فی ایدی الناس و کثرت الدراهم و قیل المراد بالنجم ها هنا القطب و هو النجم الصغیر الذی تدور علیه رحی بنات النعش الصغری فی جوف مجری بنات النعش الکبری امام مهب الشمال و قیل هو الجدی و هو السابع من بنات النعش الصغری و الفرقدان الاولان منها و لیس بالجدی الذی هو المنزل و بعضهم یصغر هذا فیقول جدی
قال ابن عباس سألت رسول الله ص عن قوله و بالنجم هم یهتدون قال هو الجدی یا بن عباس علیه قبلتکم و به تهتدون فی برکم و بحرکم ...
... لا جرم أن الله یعلم ای حقا ان الله یعلم ما یسرون من معاداة النبی ص و ما یعلنون منها إنه لا یحب المستکبرین عن الایمان میگوید براستی و درستی که الله نهان و آشکارای ایشان می داند آنچ در دل دارند از عداوت مصطفی ص و مؤمنان می داند و آنچ آشکارا میکنند از فعل بد و اذی که می نمایند می بیند و فردا همه را پاداش دهد و هیچ نستاید ایشان را و ننوازد که ایشان را دوست ندارد إنه لا یحب المستکبرین گویند که حسین بن علی ع با درویشان بنشستی آن گه گفتی إنه لا یحب المستکبرین و قیل فی قوله لا جرم لا رد لقولهم و فعلهم و جرم یعنی حق و وجب و التقدیر وجب ان الله یعلم اسرارهم و اعلانهم انه لا یحب المستکبرین
و إذا قیل لهم ما ذا أنزل ربکم این در شأن مقتسمان آمد که در ایام موسم بر راه حاج نشسته بودند چون از ایشان می پرسیدند که ما ذا أنزل ربکم ای ما الذی انزل الله علی محمد ص چیست آنک الله فرو فرستاد بر محمد ص ایشان جواب می دادند که أساطیر الأولین ای ما دونته الاوایل فی کتبهم ای الذی تذکرون انتم انه منزل اساطیر الاولین اکاذیب الاولین آنچ شما می گویید که از آسمان منزلست آن افسانهای پیشینیانست و دروغها که پیشینیان برساختند و نهادند همانست که جای دیگر گفت أساطیر الأولین اکتتبها فهی تملی علیه بکرة و أصیلا
لیحملوا أوزارهم کاملة یوم القیامة این لام لام عاقبة گویند ای مآل فعلهم هذا العذاب معنی آنست که اساطیر الاولین بآن گفتند تا بعاقبت و سرانجام بار گران خود همی بردارند بتمامی که از آن هیچ بتوبه و حسنات نکاهد و من أوزار الذین یضلونهم و بار ایشان نیز بردارند که پس رو بوده اند و ایشان را گمراه کردند بی آنک پس روان را از گناه چیزی وا کم کنند آن گه گفت بغیر علم ای بتقلید من غیر استدلال که سخن ایشان بنادانی پذیرفتند و بی حجت طاعت ایشان داشتند و بباطل اتباع ایشان کردند و روا باشد که بغیر علم با مضلان شود ای یضلونهم جهلا منهم بما کانوا یکسبون من الاثم
قال رسول الله ص ایما داع دعا الی ضلالة فاتبع فان علیه مثل اوزار من اتبعه من غیر ان ینقص من اوزارهم شی ء و ایما داع دعا الی هدی فاتبع فله مثل اجورهم من غیر ان ینقص من اجورهم شی ء ألا ساء ما یزرون ای بیس الاثم الذی یأثمون و الثقل الذی یحملون ساء یجری مجری بیس ما یزرون محله رفع لانه فاعل ساء
قد مکر الذین من قبلهم ای من قبل قریش میگوید اگر این قریش ساز بد می سازند و بابطال دین حق می کوشند پیش از ایشان هم ساختند این ساز بد و بابطال دین حق کوشیدند و کاری از پیش نبردند و آن نمرود بن کنعان بود که سوگند یاد کرد که قصد بالا کند بساز و مکر خویش تا خدای ابراهیم علیه السلام را دریابد فصعد فی التابوت علی النسور نحو السماء ثم عاد خایبا ثم بنی بنیانا عظیما طوله خمسة آلاف ذراع حتی اذا بلغ اعلی ما یقدر علیه ارتقی فوقه یروم بجهله اله ابرهیم فاحدث من الفزع و ارسل الله تعالی ریحا فالقت رأس البنیان فی البحر و خر علیهم الباقی و ایتکفت ببیوتهم فتبلبلت السن الناس یومیذ من الفزع فتکلموا بثلثة و سبعین لسانا و لذلک سمیت بابل و انما کان لسان الناس قبل ذلک بالسریانیة معنی آنست که ای محمد آن کافران و گردنکشان پیشینیان چندانک توانستند مکر ساختند و تدبیرها کردند تا دین حق باطل کنند و بعاقبت رب العزه تدبیر ایشان باطل کرد و ایشان را هلاک کرد اینست که گفت فأتی الله بنیانهم ای اتی امر الله و هو الریح التی خربتها فخر ای سقط علیهم السقف من فوقهم و هم تحته و أتاهم العذاب من حیث لا یشعرون ای دخل بعوضة قد جف منها شقها فی خیاشیمه فقتلته
ثم یوم القیامة یخزیهم معنی آنست که هر چند ایشان را در دنیا عذاب کردند و خزی و نکال و وبال کردار خود دیدند بر آن اقتصار نکنند که خزی عظیم و عذاب صعب ایشان را در قیامت خواهد بود و رب العزه ایشان را گوید أین شرکایی ای الذین فی دعواکم انهم شرکایی این هم لیدفعوا العذاب عنکم کجااند آنانک شما دعوی کردید که ما را انبازان اند تا امروز عذاب از شما دفع کنند الذین کنتم تشاقون ای تخالفون و تحاربون النبی و المؤمنین فیهم و الاصل کنتم فی شق غیر شق المؤمنین لاجلهم کجااند ایشان که از بهر ایشان با رسول من و با مؤمنان جنگ کردید و مخالفت و معادات نمودید و قرأ نافع تشاقون بکسر النون مخففة و الاصل فیه تشاقوننی فحذف النون الثانیة تخفیفا و انما حذف الثانیة لان الاولی علامة الرفع ثم حذف یاء الضمیر و اکتفی بالکسرة و المعنی الذین کنتم تخالفوننی فیهم و لاجلهم قال الذین أوتوا العلم یعنی العلم بالله و هم الملایکة و قیل هم المؤمنون ...
... الذین تتوفاهم الملایکة قرأ حمزة یتوفیهم بالیاء فی الحرفین ذکر الفعل لتقدمه و لکون تأنیث فاعله غیر حقیقی لانه تأنیث جمع و للفصل و قرأ الباقون تتوفاهم بالتاء فیهما انثوا الفعل و ان تقدم لانه مسند الی جماعة فهی مؤنثة کما قال تعالی و إذ قالت الملایکة تتوفاهم ای تقتبض ارواحهم بامر الله و قال الحسن تتوفاهم الی النار الی تحشرهم الیها و المتوفی هو الله سبحانه لقوله الله یتوفی الأنفس حین موتها و لیس بینهما تناف لان الملایکة یتولون ذلک بامر الله فجاز اسناده الی الله لانه بامره و قدرته و جاز اضافته الی الملایکة لکونهم مباشرین لذلک و قیل اسباب التوفی بالملایکة و اتمام التوفی بالله
عکرمه گفت این آیه در شأن قومی آمد که در مکه بزبان کلمه شهادت بگفتند و اقرار دادند که ما مسلمانیم اما هجرت نکردند به مدینه و روز بدر قریش ایشان را باکراه با خود به بدر بردند و فرا جنگ داشتند تا همه کشته شدند رب العالمین از بهر ایشان گفت ظالمی أنفسهم بر خود ستم کردند که در مکه مقام داشتند و به مدینه هجرت نکردند یعنی آن اسلام سود نداشت که با وی هجرت نبود فألقوا السلم قال اهل اللغة السلم الاستسلام و الانقیاد یعنی لما عاینوا الموت و زال شکهم اظهروا الایمان و الاسلام و الخروج من العداوة و قالوا للملایکة ما کنا نعمل من سوء ای کفر و معصیة
بوقت معاینه که فریشتگان مرگ را دیدند خویشتن را بیفکندند و از خود اسلام نمودند و گفتند ما کافر نبوده ایم و شرک نیاورده ایم فریشتگان جواب دهند بلی شما کافران بودید و شرک آوردید إن الله علیم بما کنتم تعملون من الشرک و التکذیب ...
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۶- سورة النحل- مکیه » ۲ - النوبة الثالثة
... و قد نصحتک فانظر لنفسک المسکینة
أ فمن یخلق کمن لا یخلق آفریده هرگز چون آفریدگار کی بود کرده هرگز بکردگار کی ماند در هفت آسمان و هفت زمین خداست که یگانه و یکتاست در ذات بی شبیه و در قدر بی نظیر و در صفات بی همتاست خالق را بمخلوق شبیه پنداشتن خطاست و راه تشبیه راه جفاست اما اثبات صفات تشبیه نیست و تقدیس در نفی صفات جز مذهب ابلیس نیست از هست گفتن تشبیه ناید بلکه از مانند گفتن تشبیه آید هر که تشبیه کرد کافرست همچنانک چون نیست گفت کافر است هر که الله را مانند خویش گفت او الله را هزار شریک بیش گفت و هر که صفات الله را تعطیل کرد او خود را در دو گیتی ذلیل کرد
و الله یعلم ما تسرون و ما تعلنون فیه تخویف ارباب الزلات و تشریف اصحاب الطاعات این آیت هم ارباب زلات را تهدید است هم اصحاب طاعات را تشریف می گوید بر ما هیچ پوشیده نیست نه زلت عاصیان نه طاعت مطیعان فردا هر کسی را جزاء خود دهیم و بسزای خود رسانیم ...
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۶- سورة النحل- مکیه » ۳ - النوبة الاولى
... و قال الذین أشرکوا مشرکان گفتند لو شاء الله اگر خدا خواستی ما عبدنا من دونه من شی ء ما نپرستیدیمی جز از او هیچیز نحن و لا آباؤنا نه ما و نه پدران ما و لا حرمنا من دونه من شی ء و نه ما هیچیز حرام کردیم و جز از آن کذلک فعل الذین من قبلهم پیشینیان همین کردند فهل علی الرسل إلا البلاغ المبین ۳۵ هست بر پیغامبران مگر پیغام رسانیدن آشکارا
و لقد بعثنا فی کل أمة رسولا و انگیزانیدیم در هر امتی و اهل روزگاری فرستاده ای أن اعبدوا الله که خدای را پرستند و اجتنبوا الطاغوت و از ناسزاها و از کژها بپرهیزند فمنهم من هدی الله بود از ایشان کسی که الله وی را راه نمود و منهم من حقت علیه الضلالة و بود از ایشان کسی که بر وی گمراهی از حکم خدای بیش شده بود فسیروا فی الأرض بروید در زمین فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین ۳۶ بنگرید که چون بود سرانجام استوار نگیرندگان پیغامبران
إن تحرص علی هداهم اگر چه حریص باشی و سخت واینده بر راه یافتن مشرکان فإن الله لا یهدی من یضل راه ننماید الله کسی که خود وی را بی راه کرد و ما لهم من ناصرین ۳۷ و ایشان را نه یاری ده بود و نه کارساز
و أقسموا بالله و سوگندان خوردند جهد أیمانهم چندانک دانستند و توانستند لا یبعث الله من یموت که الله هرگز مرده نینگیزاند بلی وعدا علیه حقا بلی انگیزاند و این ازو وعده ایست راست کردن آن بروی حق و لکن أکثر الناس لا یعلمون ۳۸ لکن بیشتر مردمان نمی دانند ...
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۶- سورة النحل- مکیه » ۳ - النوبة الثانیة
قوله تعالی و قیل للذین اتقوا ما ذا أنزل ربکم این در برابر آنست که و إذا قیل لهم ما ذا أنزل ربکم و این آن بود که احیاء عرب بایام موسم کس فرستادند به مکه تا از احوال رسول خدای ص بپرسند و قصه وی بداند و نشان وی بپرسد چون بدر مکه رسید مقتسمان که بر راه بودند یکی می گفت محمد ساحرست یکی می گفت شاعرست یکی می گفت کذابست یکی می گفت مجنونست و می گفتند لو لم تلقه خیر لک اگر او را نبینی ترا به بود آن سایل گفت انا شر وافد ان رجعت الی قومی دون ان ادخل مکة و استطلع امر محمد او القاه پس من بد پیکی باشم و بد رسولی از قوم خویش اگر هم باین سخن باز گردم و در مکه نروم و محمد را نبینم و حال وی باز ندانم چون در مکه شد اصحاب رسول و مؤمنان را دید گفت ما ذا أنزل ربکم اینست که رب العالمین گفت و قیل للذین اتقوا ما ذا أنزل ربکم ما و ذا کالشی ء الواحد و المعنی ای شی ء انزل ربکم چه چیز است که خدای فرو فرستاد بر محمد قالوا خیرا اینجا دو قول گفته اند یکی انزل خیرا و هو القرآن الجامع لجمیع الخیرات ایشان جواب دادند که خیر فرو فرستاد یعنی قرآن فرو فرستاد که جامع خیراتست و منبع حسنات و بیان ثواب مؤمنان
قول دیگر قالوا خیرا ای قالوا قولا خیرا یعنی التصدیق و السمع و الطاعة یعنی که ایشان در جواب همه نیکی گفتند و تصدیق کردند که وی پیغامبرست راست گوی و راست کار فرستاده بحق و آورنده دین حق للذین أحسنوا روا باشد که این تفسیر خیر بود و روا باشد که سخنی مستأنف بود ای للمحسنین فی هذه الدنیا حسنة ای لمن قال لا اله الا الله ثواب مضاعف امن و غنیمة و اهل و مال هر که در دنیا گوید باخلاص لا اله الا الله و کار نیکو کند او را ثواب مضاعف بود هم در دنیا و هم در عقبی در دنیا امن و غنیمت و اهل و مال و در عقبی جنات عدن آن گه گفت و لدار الآخرة خیر و سرای آخرت و حیات آن جهانی به از سرای دنیا و حیات این جهانی و لنعم دار المتقین احتمال کند که دار المتقین دنیاست یعنی یتزودون منها للأخری باین قول جنات عدن ابتداست و یدخلونها خبر ابتدا معنی دیگر و لنعم دار المتقین جنات عدن نیک سراییست متقیان را ...
... من الامم المشرکة ای قالوا مثل قولهم فی تکذیب رسل الله فهل علی الرسل ای ما علیهم إلا البلاغ المبین و قد بلغوا اما الهدایة فهی الی الله سبحانه و تعالی و اذا بلغت الرسل فالایمان به واجب و قیل الایمان یجب بالسمع و یلزم بالبلاغ و البلاغ بمعنی الإبلاغ کالطاقة و الجابة و الطاعة
و لقد بعثنا فی کل أمة رسولا کما بعثناک فی هؤلاء أن اعبدوا الله یعنی بان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت و هو الشیطان و کل من یدعو الی الضلالة رب العالمین اندرین آیت خبر داد که رسولان را بخلق فرستاد تا ایشان را بعبادت حق فرمایند و بر دین حق خوانند اما اضلال و هدایت در ایشان نیست که هادی و مضل خدای تعالی است آن را که خواهد راه نماید و آن را که خواهد بی راه کند اینست که گفت فمنهم من هدی الله ارشده و منهم من حقت وجبت علیه الضلالة و الکفر بالقضاء السابق حتی مات علی کفره فسیروا فی الأرض خطاب لامة محمد ص فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین قوم نوح و عاد و ثمود و غیرهم ای انظروا الی اثار سخط الله بهم کیف اعقبهم تکذیبهم رسل الله ما اعقبهم ثم اکد ان من حقت علیه الضلالة لا یهتدی
فقال تعالی إن تحرص علی هداهم ای ان تطلب هداهم اشد الطلب فإن الله لا یهدی من یضل یهدی بفتح یا و کسر دال قراءت اهل کوفه است یعنی که الله تعالی راه ننماید کسی را که خود بی راه کرد آن کس که در سابقه حکم خذلان الله تعالی بوی رسید نیز او را توفیق هدایت ندهد و احتمال کند که هدی بمعنی اهتدی باشد ای لا یهتدی من اضله الله و قراءت باقی لا یهدی بضم یا است و فتح دال می گوید بی راه کرده خدای را راه ننمایند همچنانست که گفت من یضلل الله فلا هادی له و بر یضل بضم یا و کسر ضاد همه متفق اند و ما لهم من ناصرین من ینصرهم من عذاب الله و یمنعهم عنه
و أقسموا بالله جهد أیمانهم ای حلفوا باغلظ ایمانهم تکذیبا منهم بقدرة الله علی البعث و قوله جهد منصوب علی انه مصدر فی موضع الحال مفسران گفتند مردی مسلمان دینی داشت بر مردی مشرک تقاضای وی کرد و در اثناء سخن وی برفت و الذی ارجوه بعد الموت انه لکذا بآن خدای که بعد از مرگ بوی امید دارم که چنین و چنین بود آن مرد مشرک گفت تو می گویی که بعد از مرگ بعث خواهد بود و ترا زنده برانگیزانند آن گه سوگند یاد کرد آن مشرک بایمان مغلظه که لا یبعث الله من یموت رب العالمین بجواب وی این آیت فرستاد بلی وعدا علیه حقا بلی ایجاب من الله ما نفوه من البعث ای بلی لتبعثن الله گفت بلی شما را برانگیزانند اینجا سخن تمام شد آن گه گفت وعدا علیه حقا ای وعدکم الله البعث و الجزاء وعدا حقا لاخلف فیه و قوله علیه ای علیه انجازه و الوعد الحق ما قرن بالانجاز و لکن أکثر الناس لا یعلمون انه وعد لا یأتی علیه خلف قال قتادة ذکر لنا ان رجلا قال لابن عباس ان ناسا بالعراق یزعمون ان علیا مبعوث قبل یوم القیامة و یتاولون هذه الآیة فقال ابن عباس کذب بنوا الاماء انما هذه الآیة عامة للناس لو کان علی مبعوثا قبل یوم القیامة ما انکحنا نساءه و لاقسمنا میراثه و صح ...
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۶- سورة النحل- مکیه » ۳ - النوبة الثالثة
قوله تعالی و قیل للذین اتقوا الآیة هم مدحست و هم تهنیت و هم بشارت مدح نیکو و تهنیت بسزا و بشارت تمام مدح آنست که ایشان را بصفت تقوی بستود گفت و قیل للذین اتقوا تهنیت آنست که ایشان را در دنیا حسنه مهنا داد گفت للذین أحسنوا فی هذه الدنیا حسنة بشارت آنست که ایشان را سرای پیروزی و ملک جاودانی وعده داد که و لنعم دار المتقین جنات عدن گفت نیک سرای است و خوش جای جنات عدن متقیان را همانست که آنجا گفت تلک الجنة التی نورث من عبادنا من کان تقیا آن بهشت بدان نیکویی و سرای بدان پیروزی و نعیم بدان فراخی و آسانی کسی را ساخته ایم که در کوی تقوی منزل دارد و ایمان خویش بلباس تقوی آراسته دارد مصطفی ص گفت الایمان عریان و لباسه التقوی
هر مسافری را زادی باید در آن سفر که پیش دارد و مسافر راه حقیقت را زاد تقوی است و تزودوا فإن خیر الزاد التقوی اگر کسی را از تقوی نشان توان داد آن درویشان صحابه اند بزرگان دین و پیشوایان شریعت و حقیقت که در طلب جمال دین از اوطان خویش هجرت کردند غریب وار جان و دل خویش از اندوه دین و درد اسلام بگداخته و نهاد ایشان از تیمار مسلمانی بیمار و نحیف گشته و بر دوستی خدا و رسول ص تن سبیل و جان فدا کرده نیکو گفت آن جوانمرد که گفت
ازین مشتی ریاست جوی رعنا هیچ نگشاید
مسلمانی ز سلمان جوی و درد دین ز بو دردا
لا جرم ایشان را بود در دنیا نعمت حلاوت طاعت و صفاء وقت و حصول استقامت و زیادت توفیق در اعمال و تحقیق در احوال اینست که الله تعالی گفت للذین أحسنوا فی هذه الدنیا حسنة و قیل تلک الحسنة ان یبلغهم منازل الاکابر و السادة قال الله تعالی و جعلنا منهم أیمة یهدون بأمرنا لما صبروا در طاعت راغب بودند و بر خدمت مواظب تا بدرجه امامت رسیدند و منزلت سادات و اکابر یافتند و از برکات ارشاد ایشان در راه دین مریدان خاستند و بچراغ علم ایشان براه شریعت و حقیقت رفتند فتحقق فیهم
قول النبی ص لان یهتدی بهداک رجل خیر لک من حمر النعم ثم قال و لدار الآخرة خیر ...
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۶- سورة النحل- مکیه » ۴ - النوبة الثالثة
قوله تعالی و الذین هاجروا فی الله الآیة من هجر اوطان الغفلة مکنه الله تعالی من مشاهد الوصلة هر که از اوطان غفلت هجرت کند جلال احدیت او را بمشاهد وصلت رساند هر که از صحبت مخلوق هجرت کند الطاف کرم او را بصحبت خود راه دهد هر که از خود هجرت کند و مساکنت با خود نپسندد دل وی محط رحل عشق حقیقت گردد امروز در خلوت سلوت انا جلیس من ذکرنی بنازد و فردا بر بساط انبساط فالفقراء الصبر هم جلساء الله عز و جل یوم القیامة آرام گیرد و این هجرت را بدایتی و نهایتی است بدایت آنست که نهاد وی همه عین فرمان برداری گردد نه بر عادت و نه بر طمع مثوبت بلکه مستغرق در عین مشاهدت
چنانک حکایت کنند از سلطان عارف محمود که در مجلس انس جز با ایاز ننشستی ندما و خواص دردندنه آمدند سلطان از آن غیرت با خبر بود فرمود تا همه ندیمان و خواص را در یک مجلس حاضر کردند پس قدحی از یاقوت سرخ که قیمت آن خراج یک ولایت محمود بود با سندانی از آهن پیش محمود آوردند وزیر را بفرمود که این قدح یاقوت برین سندان زن تا پاره گردد وزیر گفت زینهار ای سلطان هر چند که فرمان سلطان بالاتر بود اما زهره ندارم این دلیری کردن همچنین ندیمان و خاصان را فرمود همه کلاه از سر فرو نهادند و لرزه بر نهاد ایشان پدید آمد و زهره نداشتند که آن را بشکنند پس به ایاز اشارت کرد گفت ای غلام ای قدح برین سندان زن تا پاره گردد ایاز قدح بر سندان زد تا ریزه گشت پس محمود گفت از متابعت فرمان سلطان تا خلوت چهار هزار منزلست کسی که هنوز از فرمان محمود چنین پرهیز کند او را چه زهره آن باشد که حدیث خلوت کند و صحبت جوید
اما نهایت هجرت سه چیزست حرمت در خلوت و خجل بودن از خدمت و خود را در عین تقصیر دیدن با کثرت طاعت قوله فسیلوا أهل الذکر إن کنتم لا تعلمون اشارتست که علم شریعت آموختنی است بی واسطه و استاد درست نیست هر که پندارد که در علم شریعت واسطه بکار نیست او را در دین بهره ای نیست و بر جمله بدانک علم سه قسم است علم شریعت علم طریقت علم حقیقت
شریعت آموختنی است طریقت معاملتی است حقیقت یافتنی است علم شریعت را گفت فسیلوا أهل الذکر علم طریقت را گفت و ابتغوا إلیه الوسیلة علم حقیقت را گفت و علمناه من لدنا علما حوالت شریعت باستاد کرد حوالت پیر طریقت با پیر کرد حوالت حقیقت با خود کرد چون این سه علم حاصل شد نوری تا بد در دل که بآن نور ذات نبوت بشناسد چون این شناخت بدادند او را از درگاه نبوت این تشریف و تخصیص یابد که العلماء ورثة الانبیاء و أنزلنا إلیک الذکر لتبین للناس ما نزل إلیهم درین یک آیت هم کتابست و هم سنت کتاب خدای تعالی و سنت مصطفی ص دو چیزست که دین را عمادست و اصل اعتقاد است فر اهل سنت هر روز دانی چرا بیش است که چراغ کتاب و سنت ایشان را در پیش است آن کار که الله بدان راضی و بنده بدان پیروز اتباع کتاب و سنت است آن دین که جبرییل بآن آمد و رسول ص بآن خواند و بهشت بآن یافتند و ناجیان بآن رستند کتاب و سنت است اگر از کتاب و سنت بی نیاز بودی الله باعمال جاهلیت راضی بودی و اگر بی کتاب و سنت فرا راه دیدار بودی پیش از کتاب و سنت کفار ابرار بودندی
علیک بمنهاج اهل الحدیث ...
... علیک بذاک و دین الغلام
رب العالمین اهل سنت را بکتاب منزل و سنت مسند از اقتحام متکلفان و خوض معترضان و تأویل جهمیان آزاد کرد و روی دل ایشان بعنایت و معاونت خویش با منهاج صواب کرد و جاده سنت ایشان را در پیش نهاد و بچراغ معرفت راه حقیقت بر ایشان پیدا کرد وانگه از برکات کتاب و سنت ایشان را بجمع همت و حسن سیرت برخوردار کرد تا قدم ایشان در صراط مستقیم روان گشت
پیر طریقت گفت کار نه کرد بنده دارد کار خواست الله دارد بنده بجهد خویش نجات خویش کی تواند
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۶- سورة النحل- مکیه » ۵ - النوبة الاولى
... تالله لقد أرسلنا إلی أمم من قبلک بخدای که فرستادیم بگروهان پیش از تو فزین لهم الشیطان أعمالهم بر آراست ایشان را دیو کردارهای بد ایشان فهو ولیهم الیوم امروز آن دیو یار ایشانست و لهم عذاب ألیم ۶۳ و ایشانراست عذابی دردنمای
و ما أنزلنا علیک الکتاب و فرو نفرستادیم بر تو این نامه إلا لتبین لهم مگر تا پیدا کنی ایشان را الذی اختلفوا فیه آن چیز که مختلفند در آن و هدی و رحمة لقوم یؤمنون ۶۴ و راه نمونی و مهربانی گرویدگان را
و الله أنزل من السماء ماء و الله فرو فرستاد از آسمان آبی فأحیا به الأرض بعد موتها تا زنده کرد بآن زمین را پس مرگ آن إن فی ذلک لآیة لقوم یسمعون ۶۵ در آن نشانیست آشکارا ایشان را که بشنوند ...
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۶- سورة النحل- مکیه » ۵ - النوبة الثانیة
... و ما بکم من نعمة ای ما حل بکم من نعمة یعنی ما اعطاکم الله جل و عز من صحة فی جسم أو سعة فی رزق او متاع بمال فکل ذلک من الله جل و عز ثم إذا مسکم الضر ای المرض و الفقر و الجدب فإلیه تجیرون ترفعون اصواتکم بالدعاء و اصله من جوار البقر و هو صوته اذا رفعه لا لم یلحقه و الاصوات مبنیة علی فعال و فعیل فاما فعال فنحو الصراخ و الجوار و البکاء و اما فعیل فنحو العویل و الزییر و النهیق و الشهیق معنی آیت آنست که هر چه بشما رسد از نعمت عافیت و صحت و فراخی و راحت همه از خدای تعالی است و چون شما را بیماری و قحط و فقر برسد دست درو زنید و در وی زارید چون میدانید که نعمت ازوست و باز برد محنت و اندوه ازوست چونست که این بتان را با وی انباز می گیرید و آن را می پرستید ثم إذا کشف الضر عنکم ای دفع المرض و الشدة و البلاء و وهب لکم العافیة و السلامة إذا فریق منکم بربهم یشرکون یجعلون له شریکا فی عبادتهم الاوثان و یذبحون لها الذبایح تشکرا لغیر من انعم علیهم بالفرج می گوید چون شما را بلایی و محنتی رسد در الله تعالی زارید چون آن بلا و محنت از شما باز دارد و بجای شدت عافیت دهد شما آن عافیت از بتان بینید و شکر از ایشان کنید و از بهر ایشان قربان کنید چونست که در وقت بلا دعا باخلاص کنید و بوقت عافیت شکر می آرید
لیکفروا بما آتیناهم این لام لام عافیت گویند ای جعلوا عاقبة النعم الکفر بدل الشکر عاقبت آن نعمت که بایشان دادیم آن بود که بجای شکر کفر آرند و نعمت ما را منکر شوند چنانک جای دیگر گفت أ فبنعمة الله یجحدون و گفته اند معنی آنست که ایشان را نعمت دادیم تا آن را راه کفر خود سازند و در ضلالت بیفزایند چنانک جای دیگر گفت ربنا إنک آتیت فرعون و ملأه زینة و أموالا فی الحیاة الدنیا ربنا لیضلوا عن سبیلک پس ایشان را بیم داد و بتهدید گفت فتمتعوا فسوف تعلمون چنانک جای دیگر گفت قل آمنوا به أو لا تؤمنوا این نه امر تعبید است که امر تهدید است و قول اینجا مضمر است ای قل لهم تمتعوا فی الدنیا فسوف تعلمون فی الآخرة و بال ذلک
و یجعلون ای یعتقدون و یحکمون لما لا یعلمون فیه اضمار و فی الاضمار وجهان احدهما یجعلون لله لجهلهم به نصیبا مما رزقناهم من الحرث و الانعام و الوجه الثانی و یجعلون لله الذی لا یعلمونه فیکون ما بمعنی الله کقوله و السماء و ما بناها و الأرض و ما طحاها و شرح این آیت در سوره الانعام است آنجا که گفت و جعلوا لله مما ذرأ من الحرث و الأنعام نصیبا الآیة و قیل معنی الآیة و یجعلون لما لا یعلمون ای للاوثان التی لا علم لها نصیبا مما رزقناهم ثم رجع من الخبر الی الخطاب فقال تالله لتسیلن سؤال توبیخ و عما کنتم تفترون علی الله من أنه امرکم بذلک ...
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۶- سورة النحل- مکیه » ۶ - النوبة الاولى
قوله تعالی و أوحی ربک إلی النحل خداوند تو آگاهی افکند زنبور عسل را أن اتخذی من الجبال بیوتا که خانه گیرید در کوه ها و من الشجر و مما یعرشون ۶۸ و در درخت و در بنایی که سازند
ثم کلی من کل الثمرات پس میخورید از گل هر میوه ای فاسلکی سبل ربک در شوید در این راهها که الله تعالی شما را ساخت ذللا فرمانروا خویشتن بیفکنده و مسخر شده یخرج من بطونها می بیرون آید از شکمهای ایشان شراب مختلف ألوانه شرابی رنگارنگ فیه شفاء للناس در آن شرابست شفای مردمان إن فی ذلک لآیة لقوم یتفکرون ۶۹ در آن نشانست ایشان را که در اندیشند
و الله خلقکم و الله تعالی بیافرید شما را ثم یتوفاکم پس هم او میراند شما را و منکم من یرد و از شما کس است که او را به پس باز برند إلی أرذل العمر با بترینه عمر و بترینه زندگانی لکی لا یعلم بعد علم شییا تا بنداند و یاد ندارد هیچیز پس آنک یاد داشت و دانست إن الله علیم قدیر ۷۰که الله تعالی داناست و توانا ...
... ضرب الله مثلا مثل زد الله تعالی خویشتن را عبدا مملوکا بنده ای بود درم خریده لا یقدر علی شی ء بر هیچیز از داشت و بند و گشاد نه پادشاه و من رزقناه منا و دیگری که آزاد بود مرو را روزی دادیم رزقا حسنا حالی فراخ و توانی فراخ و جهانی فراخ فهو ینفق منه سرا و جهرا و او می بخشد از آن نهان و آشکارا هل یستوون ایشان هر دو یکسان باشند الحمد لله ستایش نیکو الله تعالی را بل أکثرهم لا یعلمون ۷۵ که بیشتر ایشان نادانانند
و ضرب الله مثلا و الله تعالی مثلی زد رجلین أحدهما أبکم دو مرد یکی از ایشان گنگ لا یقدر علی شی ء بر هیچیز نه پادشاه و توانا و هو کل علی مولاه و بر خداوند خویش باری گران أینما یوجهه هر جا که روی کند لا یأت بخیر وی را هیچ نیکی نیارد هل یستوی هو یکسان بود او و من یأمر بالعدل و آن سخن گوی بداد فرمان نیکو گوی و هو علی صراط مستقیم ۷۶ و او بر راه راست
و لله غیب السماوات و الأرض و خدای تعالی راست دانش پوشیدههای آسمان و زمین و ما أمر الساعة و نیست کار خاستن رستاخیز که هنگام آید إلا کلمح البصر أو هو أقرب مگر چون تاوش چشم و از آن نزدیکتر إن الله علی کل شی ء قدیر ۷۷ الله تعالی بر همه چیز تواناست و پادشاه
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۶- سورة النحل- مکیه » ۶ - النوبة الثانیة
... و گفته اند زنابیر عسل کار ایشان از دو حال بیرون نیست یا فرا گذاشته در کوه و صحرا که ایشان را خداوند و مالک نبود خانه ای که سازند در کوه سازند و در درخت در بیشه ها و صحرا چنانک گفت من الجبال بیوتا و من الشجر و اگر ایشان را خداوند و مالکی بود خانه ای که سازند در سقوف و ابنیه خداوندان خود سازند چنانک گفت و مما یعرشون قرأ شامی و ابو بکر یعرشون بضم الراء و قرأ الباقون یعرشون بکسر الراء و هما لغتان
ثم کلی من کل الثمرات یعنی من نور الثمرات کلها و النحل لا تأکل من الثمرات الا وردها و هو السبب فی العسل للشفاء فاسلکی سبل ربک ای طرق ربک تطلبین فیها الرعی ذللا جمع ذلول ای منقادة مسخرة مطیعة لله عز و جل باین قول ذللا حال نحل است و صفت وی و روا باشد که ذللا نعت سبل باشد ای هی مذللة للنحل سهلة السلوک قال مجاهد لا یتوعر علیها مکان سلکته یخرج من بطونها شراب هو العسل تلقیه من افواهها لکنه قال من بطونها لان استحالة الاطعمة لا تکون الا فی البطن فالنحل یخرج العسل من بطونها الی افواهها قول درست آنست که عسل از راه دهن بیرون آید بر مثال لعاب که از دهن آدمی روان شود از اینجا گفت حسن بصری رحمة الله علیه لعاب البر بلعاب النحل بخالص السمن ما عابه مسلم فجعله لعابا یخرج من الفم مختلف ألوانه ابیض و اصفر و احمر و قیل ان الأبیض من العسل یلقیه الشباب من النحل و الاصفر یلقیه الکهول منها و الاحمر یلقیه الشیب منها فیه شفاء للناس جمهور مفسران بر آنند که فیه کنایت از عسلست یعنی که در عسل شفا است و شفاء بنکرة گفت یعنی که بعضی دردها را شفا است نه همه روی ابو سعید الخدری ان رجلا اتی النبی ص فقال ان اخی یشتکی بطنه فقال اسقه عسلا فذهب ثم رجع فقال قد سقیته فلم یزل ما به فقال ص اذهب و اسقه عسلا فقد صدق الله و کذب بطن اخیک فسقاه ثانیا فبرأ کانما انشط من عقال
و قال ص لو کان شی ء ینجی من الموت لکان السنا و السنوت و السنوت العسل ...
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۶- سورة النحل- مکیه » ۶ - النوبة الثالثة
... قال بعض العلماء یشبه عمل المؤمن عمل النحل من وجوه احدها ان النحل یتنزه عن الانجاس و القذرات کذلک المؤمن یتورع عن المعاصی و الحرام الثانی ان جمیع الطیر اذا جن علیها اللیل تأوی الی او کارها و تستریح بالنوم عن السعی و النحل یعمل باللیل اکثر مما یعمل بالنهار کذلک الناس اذا جن علیهم اللیل اضطجعوا علی فرش الغفلة و المؤمن ینصب قدمیه و یقوم من محرابه بین یدی مولاه یشکو الیه بلواه الثالث ان النحل لا یعمل بهواه بل یتبع امیره و لا یخرج عن طاعته کذلک المؤمن لا یعمل بهواه بل یقتدی بایمة الدین و آثار السلف
الرابع ان النحل یخاف من اذی اجناس الطیر و یکف اذاه عنها کذلک المؤمن یصل الیه اذی الخلق و لا یصل اذاه الی الخلق الخامس ان النحل لا یتمکن من عمله حتی یسد علی نفسه باب البیت کذلک المؤمن لا یجد حلاوة الطاعة الا فی الخلوة حیث لا یراه الا الله عز و جل
سفیان ثوری گفت راهبی دیدم در دیری نشسته کسی از وی پرسید که روزگارت چونست و حالت چیست گفت روزگار خود در نماز مستغرق دارم یک ساعت نخواهم که بمن در گذرد که نه در نماز باشم آن گه گفت نپندارم که کسی ذکر بهشت و دوزخ بسمع وی رسد وانگه اوقات خود و روزگار خود نه همه بنماز بسر آرد که نماز سبب سعادت است و پیرایه شهادت است و مظنه مشاهدت است آن مرد گفت راهب را که از امل می پرسم امل تو در دنیا تا کجاست و چند است
راهب گفت هرگز گامی برنداشته ام و ننهاده که نه گمان برده ام که میان هر دو مرگ در رسد راهب گفت آن مرد را که تو نیز حال خود با من بگوی و از بهینه اعمال خود مرا خبر ده گفت من سر بر خاک نهم در سجود و همی گریم تا آن گه که از آب چشم من گیاه از زمین برآید راهب گفت ان تضحک و انت معترف بخطییتک خیر لک من ان تبکی و انت مدل بعملک راهب در وی چنان دید که با آن گریستن عجبست و ادلال گفت ای جوانمرد خنده و شادی و اعتراف بگناه ۲ اولیتر از گریه و زاری و آن را بنزدیک الله تعالی کاری دانی و عملی پنداری و خود را بر الله تعالی حقی بینی آن گه راهب در پند بیفزود گفت اتق الله و ازهد فی الدنیا و لا تنافس اهلها فیها فکن فیها کالنحلة ان أکلت أکلت طیبا و ان وضعت وضعت طیبا و ان وقعت علی عود لم تکسره در دنیا چون نحل عسل باش که جز پاک نخورد و جز پاک ننهد و بی رنج و بی آزار رود و اذا مروا باللغو مروا کراما
و یقال ان الله سبحانه اجری سنته ان یخفی کل شی ء عزیز فی شی ء حقیر جعل الأبریسم فی الدود و هو اصغر الحیوانات و اضعفها و العسل فی النحل و هو اضعف الطیور و جعل الدر فی الصدف و هو اوحش حیوان من حیوانات البحر و کذلک اودع الذهب و الفضة الحجر و الفیروزج الحجر کذلک اودع المعرفة به و المحبة له فی قلوب المؤمنین و فیهم من یعصی و فیهم من یخطی سنت خداوند است جل جلاله که هر آنچ عزیزتر و شریف تر پنهان کند در بی قدری محقر عسل با حلاوت در نحل حقیر نهاده ابریشم با لطافت در آن کرمک ضعیف پنهان کرده در شب افروز در صدف وحش تعبیه کرده مشک با قیمت از ناف آهوی دشتی پدید آورده از روی اشارت می گوید ای محمد ما آن روز که امت ترا ستودیم و گفتیم کنتم خیر أمة آن دراز عمران بسیار طاعت را می دیدیم آن روز که نحل ضعیف را عسل دادیم آن بازان با قوت می دیدیم آن روز که آن کرمک را ابریشم دادیم آن ماران با هیبت می دیدیم آن روز که آهوی دشتی را مشک دادیم آن شیران با صولت می دیدیم آن روز که صدف را مروارید دادیم آن نهنگان با عظمت می دیدیم آن روز که عندلیب را آواز خوش دادیم طاووسان با زینت را می دیدیم آن روز که این مشتی خاک را ثنا گفتیم ملایکه صف زده را در راه خدمت می دیدیم
زان پیش که خواستی منت خواسته ام ...
... تو شاد بزی که من ترا خاسته ام
و الله خلقکم ثم یتوفاکم و منکم من یرد إلی أرذل العمر بر لسان اهل معرفت و بر ذوق جوانمردان طریقت ارذل العمر آنست که بنده را در عنفوان شباب وقتی خوش بود و ارادتی تمام و روزگاری مساعد و صحبتی نیکو چون روزگاری در استقامت برین صفت برود آن گه ناگاه او را فترتی افتد و آن عقد ارادت فسخ کند و روی در دنیا آرد و از حطام دنیا جمع کند سالکان راه حقیقت آن را ارذل العمر دانند و در طریقت خویش آن را ردت شمرند ابو بکر صدیق از اینجا گفته طوبی لمن مات فی النأنأة خنک مر آن بنده ای که در ابتداء ارادت با تازگی دل و صفای وقت و روزگار مساعد از دنیا برود که در درنگ روزگار تغییر احوال می افتد و در صفا کدر می آمیزد و ای نعیم لا یکدره الدهر و انشدوا فی معناه
کان لی مشرب یصفوا برؤیتکم ...
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۶- سورة النحل- مکیه » ۷ - النوبة الاولى
... و الله جعل لکم من بیوتکم سکنا و الله شما را خانه های شما دل آرام کرد و جعل لکم من جلود الأنعام و شما را از پوستهای چهارپایان ساخت و کرد بیوتا خیمه های ادیم تستخفونها تا آن را سبک با خود می برید یوم ظعنکم روز رفت شما در سفرها و یوم إقامتکم روز اقامت شما و من أصوافها و أوبارها و أشعارها و از پشم گوسفندان و پشم شتران و موی بزان أثاثا قماش خانه و در بایسته کدخدایی و متاعا إلی حین ۸۰ تا بآن ساخته می باشید تازیید
و الله جعل لکم مما خلق ظلالا و خدای تعالی کرد شما را و داد از آنچ آفرید سایه ها و جعل لکم من الجبال أکنانا و کرد شما را از کوه ها غارها و تلها و جعل لکم سرابیل و کرد شما را جامه ها تقیکم الحر که گرما از شما باز دارد و سرابیل تقیکم بأسکم و شما را پیراهن ها داد از خفتان و زره که زور زخم شما از شما باز دارد کذلک یتم نعمته علیکم نعمتها بر شما پیوسته و فراخ نیک میگستراند لعلکم تسلمون ۸۱ تا مگر گردن نهید
فإن تولوا پس اگر بر گردند فإنما علیک البلاغ المبین ۸۲ بر تو رسانیدن آشکار است ...
... و ألقوا إلی الله یومیذ السلم و خویشتن را فرا دست الله تعالی دهند به بندگی و ضل عنهم ما کانوا یفترون ۸۷ و گم شد از ایشان ایشان که بدروغ می خدایان خواندند
الذین کفروا و صدوا عن سبیل الله ایشان که کافر شدند و از راه خدای تعالی برگشتند زدناهم عذابا فوق العذاب بیفزودیم ایشان را عذاب آن جهان بر عذاب اینجهان بما کانوا یفسدون ۸۸ بآن بدکاریها که می کردند
و یوم نبعث فی کل أمة و آن روز که بینگیزانیم در میان هر مردمان روزگاری شهیدا علیهم من أنفسهم گواهی هم از ایشان که گواهی دهد بر ایشان و جینا بک شهیدا علی هؤلاء و آریم ترا گواه بر اینان و نزلنا علیک الکتاب و فرو فرستادیم بر تو قرآن تبیانا لکل شی ء پیدا کردن هر چیز را و هدی و رحمة و راه نمونی و بخشایشی و بشری للمسلمین ۸۹ و بشارتی گردن نهادگان را
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۶- سورة النحل- مکیه » ۷ - النوبة الثانیة
... دیگر قسم آنست که درین جهان ازو آسایش است و راحت و در آن جهان رنج و محنت و آن نعمت و زینت دنیاست و استمتاع بآن هر چه جاهلانند آن را نعمت شمرند و عاقلان آن را بلاء و عقوبت دانند و یشهد لذلک قوله فلا تعجبک أموالهم و لا أولادهم إنما یرید الله لیعذبهم بها فی الحیاة الدنیا مثال این عسل است که درو زهر بود جاهل ظاهر آن بیند نعمت شمارد و عاقل تعبیه آن شناسد بلا داند
چهارم قسم آنست که درین جهان ازو رنج است و دشخواری و در آن جهان همه راحتست و شادی و آن طریق ریاضت و مجاهدتست و مخالفت شهوت مرد بی حاصل و جاهل رنج نقدی بیند بلا شمرد باز عارف دین دار آن را عین نعمت شمرد که تعبیه آن بحقیقت شناسد همچون داروی تلخ بنزدیک بیمار نقدی با رنج است اما راحت شما و صحت در پی آنست و این رنج در راه آن نعمت نه گرانست
و یوم نبعث ای و انذرهم یوم نحشر من کل أمة شهیدا یعنی الانبیاء یشهدون علی الامم بما فعلوا ثم لا یؤذن للذین کفروا فی الکلام و الاعتذار و قیل لا یسمع عذرهم و لا هم یستعتبون العتبی الرضا یعنی لا یطلب منهم ان یرجعوا الی ما یرضی الله لان الآخرة لیست بدار تکلیف و لا یترکون فی الرجوع الی الدنیا فیتوبوا و قیل و لا هم یستعتبون ای و لا هم یقالون ای ان سألوا الاقالة لم یجابوا الی ذلک ...
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۶- سورة النحل- مکیه » ۷ - النوبة الثالثة
... یکی از پیغامبران گفت بار خدایا نعمت بر کافران بی شمار می ریزی و بر سر مؤمنان بلا می انگیزی سبب چیست فرمان آمد از جبار کاینات که آفریدگان همه بندگان و رهیگان من اند بلا و نعمت بارادت و مشیت منست مؤمن در دنیا گناه کند و آخر عهد که روی بعقبی نهد خواهم که پاک و بی گناه بر من رسد و مرا بیند بلا بر وی گماردم در دنیا و آن را کفاره گناهان وی کنم و کافر در دنیا نیکوییها کند آن نیکوییها را در دنیا بنعمت مکافات کنم تا چون بر ما رسد وی را هیچ حق نمانده باشد و او را عقوبت تمام کنم خواست ما اینست و ارادت ما چنین است و کس را بر خواست ما اعتراض نیست و از حکم ما اعراض نیست
یعرفون نعمت الله ثم ینکرونها قومی گفتند این در حق مسلمانانست که روزگاری در طاعت بسر آرند و طریق ریاضت و مجاهدت بحکم شریعت بر دست گیرند اما بعاقبت عجبی در ایشان آید که راه بریشان بزند و آن طاعت بر ایشان تباه کند و عجب آنست که آن طاعت و عبادت بنزدیک حق جل جلاله خدمتی پسندیده داند و اهتزازی و شادیی در خود آرد که این صفت من است و قوت من و غافل ماند از آنک نعمت خداست و فضل او بر وی وانگه از زوال نعمت نترسد و ایمن رود
مصطفی ص گفت سه چیز است که هلاک مرد در آنست یکی بخل که مرد او را فرمان بردار شود دیگر هوای نفس که مرد فرا پی آن نشیند سوم آن مرد که بخویشتن معجب بود یکی از جمله بزرگان دین گفته اگر همه شب خواب کنم و بامداد شکسته و ترسان باشم دوست تر از آن دارم که همه شب نماز کنم و بامداد بخویشتن معجب باشم و عبد الله مسعود گفت هلاک دین مرد در دو چیز است یکی عجب دیگر نومیدی این از آن گفت که هر که نومید شد از طلب فرو ایستاد و فترت در وی آمد نیز عبادت نکند همچنین معجب در خود می پندارد که از طلب بی نیازست که کار وی خود راستست و آمرزیده ...