گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: «وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ» این در برابر آنست که: «وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ» و این آن بود که احیاء عرب بایّام موسم کس فرستادند به مکّه تا از احوال رسول خدای (ص) بپرسند و قصّه وی بداند و نشان وی بپرسد، چون بدر مکّه رسید مقتسمان که بر راه بودند یکی می‌گفت محمّد ساحرست، یکی می‌گفت شاعرست، یکی می‌گفت کذّابست، یکی می گفت مجنونست، و می‌گفتند: لو لم تلقه خیر لک اگر او را نبینی ترا به بود، آن سائل گفت: انا شرّ وافد ان رجعت الی قومی دون ان ادخل مکّة و استطلع امر محمّد او القاه پس من بد پیکی باشم و بد رسولی از قوم خویش اگر هم باین سخن باز گردم و در مکّه نروم و محمّد را نبینم و حال وی باز ندانم، چون در مکّه شد اصحاب رسول و مؤمنان را دید گفت: «ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ» اینست که ربّ العالمین گفت: «وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ» ما و ذا کالشی‌ء الواحد و المعنی: ای شی‌ء انزل ربّکم چه چیز است که خدای فرو فرستاد بر محمّد؟ «قالُوا خَیْراً» اینجا دو قول گفته‌اند: یکی انزل خیرا و هو القرآن الجامع لجمیع الخیرات، ایشان جواب دادند که خیر فرو فرستاد یعنی قرآن فرو فرستاد که جامع خیراتست و منبع حسنات و بیان ثواب مؤمنان.

قول دیگر قالوا خیرا ای قالوا قولا خیرا یعنی التصدیق و السّمع و الطّاعة، یعنی که ایشان در جواب همه نیکی گفتند و تصدیق کردند که وی پیغامبرست راست گوی و راست کار، فرستاده بحق و آورنده دین حق، «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا» روا باشد که این تفسیر «خیر» بود و روا باشد که سخنی مستأنف بود، ای للمحسنین فی هذه الدّنیا حسنة، ای لمن قال لا اله الّا اللَّه» ثواب مضاعف امن و غنیمة و اهل و مال هر که در دنیا گوید باخلاص «لا اله الا اللَّه» و کار نیکو کند او را ثواب مضاعف بود هم در دنیا و هم در عقبی، در دنیا امن و غنیمت و اهل و مال و در عقبی جنّات عدن، آن گه گفت: «وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ» و سرای آخرت و حیات آن جهانی به از سرای دنیا و حیات این جهانی، «وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِینَ» احتمال کند که دار المتّقین دنیاست یعنی یتزوّدون منها للأخری، باین قول «جَنَّاتُ عَدْنٍ» ابتداست و «یَدْخُلُونَها» خبر ابتدا. معنی دیگر: «وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِینَ جَنَّاتُ عَدْنٍ» نیک سرائیست متقیان را.

«جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ» ای منابعها من تحت اشجارها، «لَهُمْ فِیها ما یَشاؤُنَ» یشتهون، «کَذلِکَ یَجْزِی اللَّهُ الْمُتَّقِینَ» ای مثل هذا الجزاء الّذی هو الجنّة یجزی من اتّقاه.

«الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ» ای طیّب اللَّه انفسهم بنظافة الایمان و طهارة الاسلام می‌گوید فریشتگان قبض ارواح ایشان می‌کنند و ایشان بنظافت ایمان و طهارة اسلام پا کند، کردار ایشان پاک و اعتقاد ایشان پاک. و قیل «طَیِّبِینَ» ای فرحین ببشارة الملائکة ایّاهم بالجنّة و الامن ممّا یخافون، «یَقُولُونَ» ای تقول الملائکة لکلّ احد منهم عند الموت: السّلام علیک یا ولیّ اللَّه، اللَّه یقرأ علیک السّلام، «ادْخُلُوا الْجَنَّةَ» ای ابشروا بالجنّة. و قیل یقال لهم فی الآخرة: «ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» فی الدّنیا ایّام حیاتکم «ْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ» قرأ حمزه و الکسائی: «یأتیهم» بالیاء و قرأ الباقون: «تأتیهم» بالتاء، و الوجه فیهما ما ذکرنا فی یتوفّیهم و تتوفّانی بالیاء و التاء، ای ما ینتظرون الّا مجی‌ء الملائکة لقبض ارواحهم، «ْ یَأْتِیَ أَمْرُ رَبِّکَ» یعنی یوم القیامة. و قیل او یأتی امر ربّک ای عذابه الّذی وعدهم و تأخر عنهم. و قیل او یأتی امر ربّک بالقتل، و المعنی هل یکون مدّة اقامتهم علی الکفر الّا مقدار حیاتهم الی ان یموتوا او یقتلوا، «لِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» استبطأوا العذاب کاستبطاء هؤلاء و انتظروا انتظار هؤلاء و کفروا کفر هؤلاء، «ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ» بتعذیبه ایّاهم، «لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ» بکفرهم و بمعصیتهم.

«فَأَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا» ای جزاء اعمالهم السیئة، «وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ» احاط بهم جزاء استهزائهم، و الحیق الاحاطة بالشی‌ء و لا یستعمل الّا فی الشرّ و فی الآیة تقدیم و تأخیر، و التقدیر کذلک فعل الّذین من قبلهم فاصابهم سیئات ما عملوا و حاق بهم ما کانوا به یستهزءون و ما ظلمهم اللَّه و لکن کانوا انفسهم یظلمون.

«وَ قالَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ» یعنی لو لم یرص لحال بیننا و بین ذلک او منعنا بارسال الملائکة بالنّهی الینا، مشرکان گفتند ما عبادت این بتان که می‌کنیم بآن می‌کنیم که اللَّه تعالی از ما می‌پسندد و بآن راضیست که اگر راضی نبودی ما را فرا آن نگذاشتی و نه پدران ما را و از آن بگردانیدی و بآنچ پسندیده اوست هدایت دادی، چون نکرد از آنست که از ما این خواست و باین رضا داد و همچنین بحیره و سائبه و وصیله و حامی که محرّم کردیم از آن کردیم که از ما تحریم خواست و بمشیّت اوست و بآن راضی. و قیل انّما قالوا ذلک استهزاء و تکذیبا کما قالوا: «أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ» و لا خلاف انّ اللَّه لو شاء لاطعمهم، کذلک لو شاء اللَّه ما اشرکوا و ما عبدوا من دونه شیئا.

«لِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ»

من الامم المشرکة، ای قالوا مثل قولهم فی تکذیب رسل اللَّه، «فَهَلْ عَلَی الرُّسُلِ» ای ما علیهم، «إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِینُ» و قد بلّغوا امّا الهدایة فهی الی اللَّه سبحانه و تعالی و اذا بلغت الرّسل فالایمان به واجب. و قیل الایمان یجب بالسّمع و یلزم بالبلاغ، و البلاغ بمعنی الإبلاغ کالطّاقة و الجابة و الطاعة.

«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا» کما بعثناک فی هؤلاء، «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ» یعنی بان اعبدوا اللَّه، «وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» و هو الشیطان و کلّ من یدعو الی الضلالة. ربّ العالمین اندرین آیت خبر داد که رسولان را بخلق فرستاد تا ایشان را بعبادت حق فرمایند و بر دین حق خوانند، امّا اضلال و هدایت در ایشان نیست که هادی و مضلّ خدای تعالی است آن را که خواهد راه نماید و آن را که خواهد بی راه کند، اینست که گفت: «فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَی اللَّهُ» ارشده، وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ» وجبت، «عَلَیْهِ الضَّلالَةُ» و الکفر بالقضاء السّابق حتّی مات علی کفره، «فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ» خطاب لامّة محمّد (ص)، «فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ» قوم نوح و عاد و ثمود و غیرهم، ای انظروا الی اثار سخط اللَّه بهم کیف اعقبهم تکذیبهم رسل اللَّه ما اعقبهم ثمّ اکد انّ من حقّت علیه الضلالة لا یهتدی.

فقال تعالی: «إِنْ تَحْرِصْ عَلی‌ هُداهُمْ» ای ان تطلب هداهم اشدّ الطلب، «فَإِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ یُضِلُّ» یهدی بفتح یا و کسر دال قراءت اهل کوفه است، یعنی که اللَّه تعالی راه ننماید کسی را که خود بی راه کرد، آن کس که در سابقه حکم خذلان اللَّه تعالی بوی رسید نیز او را توفیق هدایت ندهد، و احتمال کند که هدی بمعنی اهتدی باشد ای لا یهتدی من اضلّه اللَّه، و قراءت باقی لا یهدی بضمّ یا است و فتح دال می‌گوید بی راه کرده خدای را راه ننمایند، همچنانست که گفت: «مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلا هادِیَ لَهُ» و بر یضلّ بضمّ یا و کسر ضاد همه متفق‌اند، «وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ» من ینصرهم من عذاب اللَّه و یمنعهم عنه.

«وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ» ای حلفوا باغلظ ایمانهم تکذیبا منهم بقدرة اللَّه علی البعث، و قوله «جَهْدَ» منصوب علی انّه مصدر فی موضع الحال، مفسّران گفتند مردی مسلمان دینی داشت بر مردی مشرک، تقاضای وی کرد و در اثناء سخن وی برفت: و الّذی ارجوه بعد الموت انّه لکذا بآن خدای که بعد از مرگ بوی امید دارم که چنین و چنین بود، آن مرد مشرک گفت: تو می‌گویی که بعد از مرگ بعث خواهد بود و ترا زنده برانگیزانند؟ آن گه سوگند یاد کرد آن مشرک بایمان مغلّظه که: «لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ» ربّ العالمین بجواب وی این آیت فرستاد: «بَلی‌ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا» بلی ایجاب من اللَّه ما نفوه من البعث ای بلی لتبعثنّ، اللَّه گفت: بلی شما را برانگیزانند، اینجا سخن تمام شد. آن گه گفت: «وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا» ای وعدکم اللَّه البعث و الجزاء وعدا حقّا لاخلف فیه و قوله «عَلَیْهِ» ای علیه انجازه و الوعد الحق ما قرن بالانجاز، «وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ» انّه وعد لا یأتی علیه خلف. قال قتادة: ذکر لنا انّ رجلا قال لابن عباس انّ ناسا بالعراق یزعمون انّ علیّا مبعوث قبل یوم القیامة و یتاولون هذه الآیة، فقال ابن عباس کذب بنوا الاماء انّما هذه الآیة عامة للنّاس، لو کان علی مبعوثا قبل یوم القیامة ما انکحنا نساءه و لاقسمنا میراثه، و صحّ‌

فی الخبر انّ اللَّه عزّ و جلّ یقول کذّبنی ابن آدم و لم یکن له ذلک و شتمنی و لم یکن له ذلک، امّا تکذیبه ایّای فقوله لن یعیدنی کما بدانی، و فی روایة اخری فحلفه بی ان لا ابعث الخلق، و اما شتمه ایّای فقوله: «اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً» و انا الواحد الصّمد الذی لم الد و لم اولد و لم یکن لی کفوا احد.

قوله: «لِیُبَیِّنَ لَهُمُ» گفته‌اند این لام تعلّق ببعث دارد و معنی آنست که: بلی یبعثهم لیبیّن لمنکری البعث و المقسمین صحّة ما اختلفوا فیه و لیعلموا کونهم کاذبین، قومی گفتند این لام متصل است بآیت پیش: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا» لیبیّن لهم اختلافهم انّهم کانوا من قبله علی ضلالة، و گفته‌اند «الَّذِی یَخْتَلِفُونَ فِیهِ» این اختلاف همانست که آنجا گفت: «عَمَّ یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ، الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ» جای دیگر گفت: «إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ» این هر سه آیت در کار رستاخیز است قومی منکر بودند و می‌گفتند: «لا تَأْتِینَا السَّاعَةُ»، قومی بشک بودند همی‌گفتند: «إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ» ثمّ ذکر سهولة البعث علیه فقال: «إِنَّما قَوْلُنا لِشَیْ‌ءٍ» ای اذا اردنا «ان» نبعث من یموت فلا مشقّة علینا فی احیائه لانّا اذا اردنا خلق شی‌ء فانّما «نَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ». قرأ ابن عامر و الکسائی: فیکون بالنّصب عطفا علی نقول الّذی انتصب بان و التقدیر ان نقول فیکون فینتصب لانّه معطوف علی منصوب، و قرأ الباقون فیکون بالرّفع و الوجه انّه فعل مستأنف مقطوع ممّا قبله و التقدیر فهو یکون. و قیل معنی الآیة: انّا اذا اردنا الشی‌ء نقول من اجله کن ایّها المراد فیکون علی قدر ارادة اللَّه عزّ و جلّ، و قد سبق بیانه فی سورة البقرة. و فی هذه الآیة دلیل علی انّ القرآن غیر مخلوق و ذلک انّ اللَّه عزّ و جلّ اخبر انّه اذا اراد شیئا قال له کن فیکون، فلو کان قوله کن مخلوقا لاحتاج الی قول ثان و احتاج ذلک القول الی قول ثالث الی ما لا نهایة له فثبت انّ اللَّه تعالی خلق المخلوق بکلام غیر مخلوق.

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode