گنجور

 
۳۷۴۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳

 

... برنمی دارد دورنگی طینت روشندلان

در رگ موجش همان آب است رنگ خون آب

همچو شبنم اشک ما آیینه آه است و بس ...

... معنی آسودگی نفس طلسم خامشی ست

برمن ازموج گهرشد روشن این مضمون آب

طبعم از آشفتگی دام صفای دیگر است

درخور امواج باشد حسن روزافزون آب

قلزم امکان نم موج سرابی هم نداشت

تشنگیهاکرد ما را اینقدر مفتون آب ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۴۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶

 

نی ام آنکه به جرأت وصف لبت رسدم خم و پیچ عنان ادب

ز تا مل موج گهر زده ام در حسن ادا به زبان ادب

ز حقیقت حرمت و پاس حیا به مزاج غرض هوسان چه اثر ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۴۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۲

 

... رقم زدم برتبسم گل ز ساعد چین در آستینت

قلم کشیدم به موج گوهر ازآن خط مشکفام بر لب

جهان به صد رنگ شغل مایل من وهمین طرزشوق بیدل ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۴۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۹

 

... نیست کم از ناله بال نارسای عندلیب

بر جبین برگ گل چین می طرازد موج رنگ

پر به سامان است محراب دعای عندلیب ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۴۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۵

 

... مشکل غمی که عشق تو آسان شکست و ریخت

آخر چکید موج تبسم ز گوهرت

شور نمک نگر که نمکدان شکست و ریخت ...

... کاین برگ از آن نهال خر امان شکست و ریخت

گرداب خون ز هر دو جهان موج می زند

در چشم انتظار که مژگان شکست و ریخت ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۴۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۲

 

... دریای حسن را خط اوگرد حیرت است

یا موج پیچ و تاب نفس بر کناره سوخت

پیداست از نفس زدن وحشت شرار ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۴۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳

 

... این چراغ بیکسی تا سوخت در ویرانه سوخت

عالم از خاکستر ما موج ساغر می زند

چشم مخمور که ما را اینقدر مستانه سوخت ...

... مستی چشم تو را نازم که برق حیرتش

موج می را چون نگه در دیده پیمانه سوخت

بس که خوبان را ز رشک جلوه ات داغ است دل ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۴۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲

 

... می توان از قالب این قوم خشت شانه ریخت

خاک صحرا موج می شد ازتپیدنهای دل

چشم مستت خون این بسمل عجب مستانه ریخت ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۴۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۹

 

زهی خمخانه حیرت کلام هوش تسخیرت

دماغ موج می آشفته نیرنگ تقریرت

حدیث شکوه با این سادگی نتوان رقم کردن ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۵۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱

 

آمد ورفت نفس نیرنگ توفان بلاست

موج این دریا به چشم اهل عبرت اژدهاست

هرچه کم کردیم از خبث اعتبار ما فزود ...

... در طریق جستجو هر نقش پایم قبله ای ست

غرقه این بحر را هر موج محراب دعاست

می توان کردن ز بیرنگی سراغ هستی ام ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۵۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴

 

... تا توان آزاد بودن دامن عزلت مگیر

موج را در هر تپش بر وضع گوهر خنده هاست

جام آب زندگی تنها به کام خضر نیست ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۵۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵

 

... زکف گرداب دارد پنبه درگوش

که غافل از خروش موج دریاست

فنا سامان کن و مست غنا باش ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۵۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷

 

رفتن عمر ز رفتار نفسها پیداست

وحشت موج تماشای خرام دریاست

گردبادی که به خود دودصفت می پیچد ...

... عکس راگرد سفرآب رخ نشو و نماست

ازگهر موج محال است تراود بیرون

گره تار نظر چشم حیاپیشه ماست ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۵۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۰

 

... در سر راه نفس آینه بخت آزماست

قافله حیرت است موج گهر تا محیط

ای امل آوارگان صورت رفتن کجاست ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۵۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲

 

... بیدل از باده کشان وحشی عشرت نرمد

دام مرغان طرب رشته موج صهباست

بیدل دهلوی
 
۳۷۵۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۴

 

... می جوشم از طبیعت آفات روزگار

هرجا شکست موج زند حسرتم صداست

از بس گذشته ام ز فریب جهان رنگ ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۵۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۶

 

... غبار عجز بود کسوت ظفر بیدل

شکستگی ز رهی همچو موج در بر ماست

بیدل دهلوی
 
۳۷۵۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲

 

... اهل معنی در هجو م اشک عشرت چیده اند

صبح را در موج شبنم خنده دندان نماست

عافیت خواهی وداع آرزوی جاه کن ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۵۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۳

 

... غبار خاک نشین را ر م نسیم عصاست

مرا معاینه شد از خط شکسته موج

که نقش پا ی هوا سرنوشت این دریاست ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۶۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴

 

... همچو گل یک خنده زخم شهادت خونبهاست

غنچه تا دم می زند موج شکست آینه است

دانه دل را خیال گردش رنگ آسیاست ...

بیدل دهلوی
 
 
۱
۱۸۶
۱۸۷
۱۸۸
۱۸۹
۱۹۰
۲۶۳