گنجور

 
۳۷۴۱

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید

 

... پس آنگه مست شو تا بشکنم جام

بده جامی که هشیارم دگر بار

که گردم مست چون یارم دگر بار

بده جامی که اصلم رخ نموداست ...

... چنانش یافتم در آخر کار

که پرده برگرفت از رخ بیکبار

چنانش یافتم درجان حقیقت ...

... که محو جاودان گردی ز بودت

فنا گردد بیکباره نمودت

تو تا در صورتی مر صاحب دل ...

... فنا اصل است اندر آخر کار

که پرده برفتد از کل بیکبار

چو میدانم که در آخر فنایست ...

... از این خانه بدان سوی بقا شد

خوشا آنکس کز این عالم بیکبار

وجودش در حقیقت ناپدیدار ...

... برست از خویش وانگه دید جانان

ز دید خویش شد یکباره پنهان

چه خواهی کرد این دنیای غدار ...

... چنان مستم من اندر آخر کار

که کردم پرده پاره من بیکبار

چنان مستم من از امروز از دوست ...

... تو شد وز تو اناالحق زد حقیقت

بیکباره فنا شد از طبیعت

طبیعت هم تویی اندر زمانه ...

... شود بردار اینجاگه جدایی

دویی را بار دیگر پیش ما در

بآن سر حقیقت هان تو مگذر ...

عطار
 
۳۷۴۲

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۳ - در صفت حال خود و شرح کتاب فرماید

 

... بگو هیلاج تا پیدا کنی یار

حجاب از پیش برگیری بیکبار

بگو هیلاج تا جانان نمایی ...

... حقیقت جزء و کل بگشوده تو

اگر هیلاج خواهی گفت این بار

حجاب کفر از ایمان تو بردار ...

عطار
 
۳۷۴۳

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید

 

... منم با وصل و در اصلم نمودار

از آن مخفی شوم اینجا دگر بار

خوشا وصلی که آن آخر ندارد ...

عطار
 
۳۷۴۴

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةاللّه

 

... بمانده اندر این شرح و بیانت

سخن این بار اندر جوهرالذات

چنان گفتیم اینجا جوهرالذات ...

... وز آنجا نافهها آمد پدیدار

هزاران نافه هر دم بارد اینجا

نداند تا که آن بردارد اینجا ...

... همه پیداست اینجا آخر کار

حقیقت پرده بردارد بیکبار

همه پیداست جسم اندر میانست ...

... کنون هیلاج ماندست آخر کار

که تا بیرون نهم من سر بیکبار

کنون هیلاج ماندست و بگوییم ...

عطار
 
۳۷۴۵

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۳ - در نکوهش مفتی می‬فرماید

 

... چون بدانستی برو کاین ره نکوست

من بتو صد بار گفتم صد هزار

دست از دامان حیدر بر مدار ...

... همچو حیوان در پی خوردن شده

باتو کردم بارها این ماجرا

تا به کی تو پروری این نفس را ...

عطار
 
۳۷۴۶

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۵ - در سوخت و کشتن اهل خلاف درویشی را بجهة ذکر حدیث الولایة افضل من النبوة

 

... دردو عالم بیشکی او خود ولیست

چونکه بشنیدند ازو جمع کبار

خود زدند او را به زاریهای زار ...

... در برون درستاده خاص و عام

پس خلیفه گفت یا شیخ کبار

من ازین مردم بسی کشتم بزار ...

... یا برو دهقان شو و تخمی بکار

تا بآخر آورد آن تخم بار

هرچه کاری خود همان را بدروی ...

عطار
 
۳۷۴۷

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۳ - رفتن سیّد کاینات بمنزل سلمان فارسی و نزول سورۀ هل اتی

 

... در درون خانه سلمان شدند

پس نبی گفتا کسی را بار نیست

در درون خانه خود اغیار نیست ...

... خود برای شرع می زد ذوالفقار

بارها در راه حق جان باخت او

دلدل معنی بفرمان تاخت او ...

عطار
 
۳۷۴۸

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۴ - قصۀ جنگ خندق و کشته شدن عمرو بدست امیر کل امیر و شادمان شدن حضرت رسول(ص) و اصحاب از آن فتح کبیر

 

... کارها را عاقبت آسان کند

بار دیگر نعره زد بر اهل دین

با عمر گفتا که دارم با تو کین ...

... مصطفی و اصحاب او حیران شدند

بر در باری همه نالان شدند

کای خداوندا تویی شاه دو دار ...

عطار
 
۳۷۵۰

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۴۶ - سؤال نمودن خواجه ابوالحسن نوری سبب مخالفت معاویة بن ابی سفیان علیه اللعنه و بیان نمودن آن را

 

... بر همه ارباب دولت ظلم کرد

چون شنید او بارها آن ظلم وداد

او تغافل کرد و داد کس نداد ...

... پور صدیق آمده با او بجنگ

بر سر او بارها می ریخت سنگ

هم بایشان سعد و مالک یار شد ...

... جملگی با پورسفیان این سخن

که علی صد بار با ایشان بگفت

با همه در آشکارا و نهفت ...

عطار
 
۳۷۵۱

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۴ - در بیان روح و جسم و نقصان نفس، و گرفتاری روح باو و رهائی یافتن ببرکت متابعت شاه اولیا

 

... گر روی این ره مسلمان گویمت

فیض بار از نور ایمان گویمت

گر روی این راه تو نامی شوی ...

عطار
 
۳۷۵۲

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۵ - قصه شیخ شقیق بلخی و هارون الرشید، و بیان نمودن ربقه امام معصوم موسی کاظم علیه السلام و منصور حلاج و تمثیل آنکه آشنا بیگانه را راه به آشنائی می‬نماید و بیگانه آشنا نمی‬شود

 

... دیگر آنکه چون برون آید به پیش

سر نهد بر آستان صد بار بیش

روی و موی خود بمالد بر زمین ...

... من شنیدم یک سخن از باب خویش

گفته ام صد بار با اصحاب خویش

گفت در ایام صادق روز عید ...

... بعد از آن در قرب او ادنا شده

رشته ما بارگاه اولیاست

رشته ما در مقام قل کفی است ...

عطار
 
۳۷۵۳

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۲ - حکایت در تمثیل حال نادانان، که بخود گمان دانائی برند، و از حقیقت حال دانایان بیخبرند و طریقۀ دانایان از نادان شمرند

 

... خضر از معنی بجانش آگه است

هر که او در علم معنی بار یافت

با محمد همره آمد یار یافت ...

... هرکه او از دل شده مولای او

سر نهم صد بار زیر پای او

هرکه او را رهنما حیدر بود ...

عطار
 
۳۷۵۴

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۵ - در پند پدر فرزند را

 

... هر که بد کرد و بدان را بد نگفت

گشت شیطان خود به او صد بار جفت

گر همی خواهی که رحمت باشدت ...

... خود گله نبود ز یار خوش سخن

خود درخت اصل دارد بار ها

خود به موسی گفته او اسرار ها ...

... کذب را اندر زبان خود میار

تا نگیرد دیده صدقت غبار

غیبت کس را برون کن از دلت ...

عطار
 
۳۷۵۵

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۸ - تمثیل در عدل کسری و ثمرهٔ آن خصال، و ظلم‌آوری و نتیجهٔ آن، و حکایت شاهزادهٔ نیکو و از راه رفتن او به سخن مردم بدسکال و پند دادن شیخ ابوالحسن خرقانی او را و ابا نمودن او از آن

 

... مالک دوزخ بیاویزد ز تو

عدل کن باری مشو مغرور جاه

تا شوی در هر دوعالم پادشاه ...

... من زعدلت طوق دارم صد هزار

گردنم ز آن منت اندر زیر بار

من گنه کارم خدا را عفو کن ...

عطار
 
۳۷۵۶

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۲ - در تنبیه حال غافلان و اظهار حقایق عارفان، و بیان یکتائی حق سبحانه و تعالی، و تکرار ظهور صفات او جل جلاله

 

ای بدنیا صرف کرده عمر خویش

جان خود را کرده ای صد بار ریش

خانه سازی از گل و بر روی آب ...

عطار
 
۳۷۵۷

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۱ - تمثیل احوال آنهائی که به هر چه توجه پذیرند، رنگ آن گیرند و برای صورت میرند

 

... پس بدار بینوایی خوانمت

گر نظر اندازی یکبار دگر

من روان اندازمت اندر سقر ...

... پس طلاقش داد و آمد در خروش

گشت او بار دگر پشمینه پوش

گر همی خواهی که ایمان باشدت ...

عطار
 
۳۷۵۸

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه

 

... از دو عالم جای آمد بر ترش

چون بهشتم در دو شش را بار داد

چار را نه داد ونه را چار داد ...

... آب حیوان بود در تاریکیش

تیز رو آورددر باریکیش

بر سیاه و بر سپیدش شاه کرد ...

... در خلافت جامه پوشیدش سیاه

کرد دیبای سپیدش بارگاه

ز ابروان کژ دو حاجب راست کرد ...

... زاندرون بنشاند فراشی بکار

تا زدل آبی زند وقت غبار

از برون دو پرده دار طرفه کرد ...

... جمله یک ذاتست اما متصف

جمله یک حرف و عبارت مختلف

جمله یک ذاتست من دانا نیم ...

... گر به های هو اشارت میکنی

ور ز واو او عبارت میکنی

ها بیفکن واو را آزاد کن ...

عطار
 
۳۷۵۹

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۲۸ - فی الحكایة و التمثیل

 

... هم برای نیک نامی داشتم

اصمعی گفتش تو باری این مگوی

این سخن اینجا در آن مسکین مگوی ...

... هرکه پیش خلق خدمتگر بود

کار من صد بار ازو بهتر بود

گرچه ره جز سر بریدن نبودم ...

عطار
 
۳۷۶۰

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۲۹ - فی الحكایة و التمثیل

 

... تا پیاده رفتنت نبود براه

گفت هم بر پای من بار تنم

به که بار منتی برگردنم

هرچه در عالم طلب دارد یکی ...

عطار
 
 
۱
۱۸۶
۱۸۷
۱۸۸
۱۸۹
۱۹۰
۶۵۵