... به رنگ کهربا از غم رخ چون ارغوان دارد

اگر از گردش دوران حسین در کوفه شد مهمان

در آنجا بی حیایی همچو خولی میزبان دارد ...

... دلم ز وعده برگشتنت قرار نگیرد

چرا که گردش ایام اعتبار ندارد

به خیمه منتظر تو نشسته عابد بیمار ...

... حالیا از پی کلوخ انداز

ساغر می به گردش آواز باز

تاز کار افکنی مرا یک بار ...

... تا که بر دامن نهد راس تو ای بی اقربا

صامتا بین گردش این واژگونه طاس را

... پیوست بایشان چو یکی قطره که بابم

تا گردش ایام چه در مد نظر داشت

و ز خصمی این پنج تن آخر چه بشر داشت ...

... همه ز غفلت تو خایفند و تو بیمناک

ز گردش فلک کجروش کنم فریاد

که در زمانه ز دست کسی گره نگشاد ...

... وقت عزا شد

گردش به کام دشمنان ای چرخ تا کی

کو دادخواهی تا کنم این شکوه با وی ...

... قاسم از بهر شهادت به بدن کرده کفن

گفت زین گردش وارونه شد ای چرخ کهن

خانه صبر مرا رخنه به بنیاد فلک ...

... درخشنده چهر رسول آشکار

سروشان خروشان به گردش ورا

رده بر رده بسته پر در پرا ...

... به دل تخم کین برفشاند همی

هم ایدر به گردش دو پنجه هزار

شده انجمن مرد شمشیر دار ...

... خداوند دین زاده ی حیدر است

شنیدم به گردش ز مردان کار

شدند انجمن چار باره هزار ...

... نهد برسرت گرز یاقوت تاج

به یک گردش ازگاه بربایدت

تن و جان ز تیمار فرسایدت ...

... دهم شب که شه کردشان آزمون

به گردش نماندند ازصد فزون

بد انسان که خواهد شدن گفته باز ...

... نشاید سپاهی زیک تخت گریخت

چو گیرید گردش همه همگروه

ز پای افکنیدش گر او هست کوه ...

... بدو ناگهان تاختند آن گروه

گرفتند گردش کران تا کران

زدندش به تن زخم های گران ...

... دراین دشت و این روز بی یاورست

به گردش ز دشمن یک لشگرست

به جانبازی او من آماده ام ...

... که خواهد شد از باغ سرو سهی

به گردش یکی انجمن ساختند

یکی مویه از نو بپرداختند ...

... سپاه از سوار و پیاده دمان

گرفتند گردش به تیر و کمان

سبک در یکی حمله شیر نبرد ...

... چو دیدندش افتاده ازکار جنگ

گرفتند گردش سپه بی درنگ

یکی زد به تیرش دگر یک به تیغ ...

... فشاند گلاب از سرشکش به روی

برد گردش از سنبل مشگبوی

تن خرد او بهر شوی جوان ...

... بیاید ببوسد سم اسب شاه

گرفتند گردش سواران جنگ

گشادند بازو به تیغ و خدنگ ...