صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۲
از برگ سفر نیست تهی دامن یک گل
آسوده همین آب روان است در این باغ
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۰
ز سردمهری احباب در ریاض جهان
تمام برگ سفر چون گل خزان زده ام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۵
کیست جز آینه و آب درین قحط آباد
که کند گریه به روز سفر از دنبالم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۶
بعد ایامی که گلها از سفر باز آمدند
چون نسیم صبحدم می باید از خود رفتنم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۲
گوشه ای کو که دل از فکر سفر جمع کنم
پا به دامان صدف همچو گهر جمع کنم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۱
حاصل ما ز عزیزان سفر کرده خویش
مشت آبی است که بر آینه دیده زدیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۳
از خود برون نرفته هوای سفر مکن
این راه را به پای زمین گیر سر مکن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۷
ز پیری می کند برگ سفر یک یک حواس من
ز هم می ریزد اوراق خزان آهسته آهسته
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۴
گرد سفر ز خویش فشاندند همرهان
تو بیخبر هنوز میان را نبسته ای
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۳
دل نبندند عزیزان جهان در وطنی
که به یوسف ندهد وقت سفر پیرهنی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹
... در غریبی کی فتند از جستجو روشندلان
در سفر کردن به جز خود نیست منزل بحر را
قاصدان از ابر گوهربار دارد هر طرف ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴
... جذبه دریا بود صایب دلیل سیل من
کی ره خوابیده دلگیر از سفر سازد مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸
... سرمه خاموشی من از سواد شهرهاست
چون جرس گلبانگ عشرت در سفر باشد مرا
هر چه غیر از ساده لوحی دام پرواز من است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹
... در بیابانی که از نقش قدم بیش است چاه
با دو چشم بسته می باید سفر کردن مرا
از صدف صد پرده صایب کار من نازکترست ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲
... همچو طوطی لوح تعلیم است همواری مرا
نیست چون ریگ روانم در سفر واماندگی
راحت منزل بود از نرم رفتاری مرا ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵
... قبله رو گرداندن است از خویشتن این خانه را
از سفر با خود رهاوردی که آرد میهمان
بهتر از ترک فضولی نیست صاحبخانه را ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰
از غبار کاروان چون چشم برداریم ما
چون مه کنعان عزیزی در سفر داریم ما
تا غبار خط او را در نظر داریم ما ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۶
... به هر باد مخالف دل ملرزان رایت خود را
سفر کن زین جهان پست چون آه سحرخیزان
به بام آسمان افکن کمند همت خود را ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹
... اگر روشندلی راه از تو چندان نیست تا گردون
که چون شبنم سفر آسان بود جان های بی غش را
خرد را پیروی از راه حاجت می کند نادان ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵
... گوارا کرد مرگ تلخ را دنیای پر وحشت
ره خوابیده دارد در سفر آرام منزل را
شکایت داشتم از تیره بختی ها ندانستم ...