گنجور

 
۱

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۸- سورة الکهف- مکیة » ۴ - النوبة الاولى

 

... لکنا هو الله ربی من باری میگویم که اوست که الله تعالی است خداوند من و لا أشرک بربی أحدا ۳۸ و با خداوند خویش انباز نگیرم هیچکس را

و لو لا إذ دخلت جنتک قلت چرا نگفتی آن گه که در رز خویش آمدی ما شاء الله لا قوة إلا بالله این خدای خواست توان و تاوست نیست مگر بالله تعالی إن ترن أنا أقل منک مالا و ولدا ۳۹ اگر مرا می بینی که منم اندک مال تر از تو و اندک فرزندتر

فعسی ربی أن یؤتین خیرا من جنتک پس مگر که خداوند من مرا به از بهشت تو دهد و یرسل علیها و مگر که فرو گشاید الله تعالی بر آن بهشت تو حسبانا من السماء سنگ باران از آسمان فتصبح صعیدا زلقا ۴۰ تا هامون شود همواری سخت که پای برو بخیزد ...

میبدی
 
۲

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۸- سورة الکهف- مکیة » ۴ - النوبة الثانیة

 

... روی انس ان النبی ص قال من رأی شییا فاعجبه فقال ما شاء الله لا قوة الا بالله لم یضره

و قال ص من اعطی خیرا من اهل و مال فیقول عند ذلک ما شاء الله لا قوة الا بالله لم یرفیه ما یکره فهذه الآیة توبیخ من المسلم للکافر علی مقالته و تعلیم له ما یحب ان یقول ثم رجع الی نفسه فقال إن ترن أنا أقل منک مالا و ولدا انا فی الآیة عماد فلذلک نصب اقل

فعسی ربی فلعل ربی أن یؤتین فی الآخرة او فی الدنیا خیرا من جنتک و یرسل علیها ای علی جنتک حسبانا عذابا من السماء یرمیها به من برد او صاعقة قال ابن عباس حسبانا من السماء ای نارا و قیل قضاء من الله یقضیه قال الزجاج الحسبان فی اللغة الحساب لقوله الشمس و القمر بحسبان فالمعنی و یرسل علیها عذاب حسبان و ذلک الحسبان حساب ما کسبت یداک فتصبح صعیدا زلقا الصعید التراب و قیل وجه الارض و الزلق المکان الذی لا یثبت علیه قدم بل تزل عنه و قال الزجاج الصعید و الزلق الطریق الذی لانبات فیه و قیل الزلق الخراب و المعنی یصبح جنتک هذه ارضا ملساء لا شی ء فیها قد ذهب ما فیها من غرس و نبت ...

میبدی
 
۳

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان

 

... و تحسب لحن العندلیب مزاهرا

ترن و تغرید الهزار معازفا

اذا رعت العفر الشقایق خلتها ...

ظهیری سمرقندی
 
۴

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۰ - در ستایش نواب فریدون میرزا طاب ثراه گوید

 

... الرمح تمد کالافاعی

والقوس ترن کالهوابل

فی راس عدوک المنازع ...

قاآنی
 
۵

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۵ - در مدح محمدشاه مبرور و لشکر کشیدن به سمت هرات گوید

 

... فضای باغ معنبر ز اقحوان و عرار

هوای راغ معطر ز ضیمران و ترن

دمن چو روضه خضرا ز برگ سیسنبر ...

قاآنی
 
۶

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۰ - در نکوهش بعضی از وزرای وزرانگیز آغاز مشروطیت

 

... شب آدینه تابد تا سحرگاه

ثریا در ترن جوزا به واگن

فرو ماندند اشخاص از تشخص ...

ادیب الممالک
 
۷

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۹ - قطعه به بحر رمل در اسامی انگشتان به عربی و فارسی و فرانسه به ضمیمه بعضی لغات دیگر از فرانسه محتوی بر شش بیت

 

... بند انگشتان بود فالانژو انگشتان دوا

امبر سایه تاج کو رن هم ترن باشد اریک

اورس خرس است و هین کفتار و پانتر یوزدان ...

ادیب الممالک
 
۸

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۱ - انقلاب ادبی

 

... موتور ناحیه از کار افتد

ترن رشد ز رفتار افتد

زین زلازل که در این فرش افتد ...

ایرج میرزا
 
۹

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - به یاد وطن (لزنیه)

 

... بی نیروی قانون نرود کاری از پیش

جز بر سر آهن نتوان برد ترن را

گفتار بهار است وطن را غذی روح ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۰

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - سپید رود

 

... زان جایگه به بابل و شاهی گذاره کن

پس با ترن به ساری و گرگان گرای زود

بزدای زنگ غم به ره آهنش ز دل ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۱

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۴ - پیام به وزیر خارجه انگلستان

 

... خط آهن به سوی هندکند ره سپری

به عدو خط ترن ره را نزدیک کند

تا تو دیگر نروی راه بدین پرخطری ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۲

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » ناصر الملک

 

... سوی منصب حمله آرند این گروه

چون مقیمان ترن هنگام زنگ

ناصرالملک از فرنگستان چه یافت ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۳

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » چهار خطابه » خطابهٔ سوم

 

... کارگران خرم و بیکاره خوار

یک ترن از شرق بیفتد به راه

وصل کند هند به بحر سیاه

یک ترن از غرب شود سوت زن

وصل کند دجله به رود تجن ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۴

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹

 

... ز بسکه لشکر محنت ز پیش و پس دارم

به دوره ترن و عصر آسمان پیمای

من از برای سفر استر و فرس دارم ...

فرخی یزدی
 
 
sunny dark_mode