بخش ۲۰ - اندر مذمّت خال گوید
خال کآزار تو گزیده بُوَد
همچو خال سفید دیده بُوَد
کند آن خالت از خرد خالی
بهر میراث مادرت حالی
چون زرت باشد از تو جوید رنگ
چون بوی مفلس از تو دارد ننگ
خواجه خواند چو کار باشد راست
پس چو شد کژ غلامزادهٔ ماست
شاهزاده بوی چو داری مال
داه زاده شوی چو بد شد حال
پس تو گویی فلان مرا خالست
سنگ دل خال نیست تبخالست
رو تو از ننگ خال بیعم باش
خال و عم را بمان و بیغم باش
تا دو دستت به دامن خالست
هردو پایت میان آخالست
حکمت اندر عرب فراوانست
وز همه خوبتر یکی آنست
که عدی چون شد از عداوت خال
همنشین سباع و وحش و رمال
نشنیدی که راند در امثال
رو تو عم غم شمار و خال وبال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.