گنجور

 
 
 
عین‌القضات همدانی

آتش در زن بهر چه دارد یارت

و اندیشه مکن ازین برآید کارت

چون سوخته گردد ای پسر آثارت

باقی ببقای او شود انوارت

میبدی

شب روز کنم، روز شب اندر کارت

با خلق جهان تبه کنم بازارت‌

خاقانی

تب کرد اثر در گل عنبر بارت

اینک خوی تب نشسته بر گل‌زارت

بیمار بس است نرگس خون‌خوارت

بیماری را چکار با گلنارت

قدسی مشهدی

بی محنت شب‌گیر و غم ایوارت

زین راه به منزل که رساند بارت؟

تن‌پروری‌ات میخ زده بر دامن

در پیش کشیده کاهلی دیوارت

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه