آمد گه آنکه ساغر آریم
آواز چو عاشقان برآریم
بر پشت چمن سمن برآمد
ما روی بر آن سمنبر آریم
در باغ چو بنگریم رویش
جانها به نثار بتگر آریم
اندر ره عاشقی ز باده
گر از سر لاف خود برآریم
با همت خود به عون دردی
از عالم عشق پر برآریم
یک مر صلاح را مگر ما
در ره روش قلندر آریم
چون مرکب عاشقی به معنی
اندر صف کم زنان در آریم
گر جان و جهان و دین ببازیم
سرپوش زمانه در سر آریم
در خاک بسیط چون سنایی
نعت فلک مدور آریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما نیز به وصل سر درآریم
وز پای تو خار غم برآریم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.