گنجور

 
سنایی

ای بلبل وصل تو طربناک

وی غمزت زهر و خنده تریاک

ای جان دو صدهزار عاشق

آویخته از دوال فتراک

افلاک توانگر از ستاره

در جنب ستانهٔ تو مفلاک

در بند تو سر زنان گردون

با طوق تو گردنان سرناک

از بهر شمارش ستاره

پیشانی ماه تختهٔ خاک

از زلف تو صد هزار منزل

تا روی تو و همه خطرناک

ای نقش نگین تو «لعمرک»

وی خلعت خلقت تو «لولاک»

بر بوی خط تو روح پاکان

از عقل بشسته تخته‌ها پاک

با نقش تو گفته نقش بندت

«لولاک لما خلقت الا فلاک»

از رشک تو آفتاب چون صبح

هر روز قبای نو کند چاک

با تابش تو به ماه نیسان

گشته می صرف غوره بر تاک

از گرد رکاب تو سنایی

مانندهٔ مرکب تو چالاک

با کیش نه از کس و گزافست

آن تو و آنگه از کسش باک؟

 
 
 
سنایی

همین شعر » بیت ۱

ای بلبل وصل تو طربناک

وی غمزت زهر و خنده تریاک

سوزنی سمرقندی

تا بیش سنائی این نگوید

ای بلبل خیل تو طربناک

خواجه عبدالله انصاری

بعدک که منی هو قرباک

افنیتنی منی بمعناک

لا یفرق الاوصاف ما بیننا

ان قلت لی ما کنت ایاک

سنایی

من کیستم ای نگار چالاک

تا جامه کنم ز عشق تو چاک

کی زهره بود مرا که باشم

زیر قدم سگ ترا خاک

صد دل داری تو چون دل من

[...]

سوزنی سمرقندی

ای سرخ سطبر سخت رگناک

ای . . . ن مواجران ز تو چاک

در پیش در تو از پی سیم

پیشانی و سینه هاست بر خاک

آکی نرسیده از تو بر من

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

ای مسند تو ورای افلاک

صدر تو و خاک توده ، حاشاک

هرچ آن سمَت حدوث دارد

در دیده ی همت تو خاشاک

طُغرای جلال تو لَعَمرُک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه