شیخ الاسلام گفت که نام وی طیفور بن عیسی بن آدم بن سروشان. جدا و سروستان گوری بوده مسلمان شده و بایزید از اقران احمد خضرویه است و با حفص و یحیی معاذ و شیقیق بلخی ٭ دیده بود. شیخ الاسلام گفت: استاذوی کردی بود، پهلوی وی در گورست ببسطام بایزید درخواست که گورمن فروتر ازان استاذ من برید حرمت استاذ را، و بایزید صاحب رای بوده در مذهب، لیکن ویرا ولایت کشاد، کی مذهب درآن بادید نیامد، وفات وی در سنه احدی و ستین و مائتین بود «و نیز گفتند که در سنه اربع و مائتین، ولیکن در سنه احدی و ستین در ستر است.»
بایزید گفت: من لم ینظر الی شاهدی بعین الاضطرار، و الی اوقاتی بعین الاغترار، والی احوالی بعین الاستد راج، والی کلامی بعین الافترا، والی عبارتی بعین الاجترا، والی نفسی بعین الار زاء فقد اخطاء النظر فی. و قال ابوعثمان الغربی٭ لم یسمع لا بی یزید حکایة احسن منها.
شیخ الاسلام گفت: کی بر بایزید فراوان دروغهاء گویند، از آنچه برو شاختهاند، یکی آنست کی وی گفت: شدم خیمه زدم بر عرش. شیخ الاسلام گفت: این سخن در شریعت کفر است و در حقیقت بعد. می حقیقت درست کنی بفرادید آوردن خویش، حقیقت چیست؟ برستن از خویش حقیقت خود درست کن، برابر گفتن کفر است. حصری ٭ گوید: اگر عرش بینم ملحدم، ور شدم خیمه زدم، کجا شدی؟ توحید بد و یگانگی می درست کنی وا به رسیدن میباید نه فرا رسیدن. جنید متمکن بوده، او را لوچ و پوش نبوده اوامر و نهی بزرگ داشته، و کار از اصل در گرفته، از آنست کی همه فرقت ویرا پذیرفتهاند.
او را گفتند: وطن تو تا کجاست؟ گفتا آه زیر عرش! یعنی منتهاء همت من و غایت نظر من، و آرام جان من و سرانجام کار من آنست، کی ترا گفتم، کی اللّه گفت موسی را: کی غریب و من وطن تو. جریری: گفت کی عجز از دریافت یافتنست و این که میگویند. کی وی سید عارفانست خود رندانست سید عارفان او است. ار پس از آدمیان میگوی احمد عربی، ار پس از اهل این کوی میگوی بوسعید خراز است.
شیخ الاسلام گفت: کی بوبکر داشگر و اسحق حافظ٭ هر دو فرامن گفتند، کی بومعشر معروف گفت، کی بوبکر حفید گفت، کی جد من گفت عباس حمزه ٭ کی بایزید در مسجد نماز میکرد قعقعه از استخوان صدر اوی بیرون میآمد و میشنیدند از هیبت حق و حرمت و تعظیم شریعت. بوبکر واسطی ٭ گوید: کی بایزید بدر مرگ گفت: الهی! ما ذکرتک الاعن غفلة، و ما خدمتک الاعن فترة. هرگز یاد نکردم ترا مگر از غفلت و هرگز ترا نپرستیدم مگر از سر فترت. این بگفت و برفت قال ابویزید: کفر اهل الهمة اسلم من ایمان اهل المنه.
و قال: ابعد الخلق من اللّه اکثر هم اشارة الیه. ابوموسی دبیلی گوید کی بایزید گفت: کی چهل سال در دریای اعمال غواصی کردم، چون بر آن بر گذشتم، بر میان خود زنار دیدم، لشیخ الاسلام لنفسه:
طلبتکم خمسین من حجة
اذا بوسطی فیه زنار
ابو موسی الدبیلی من اصحاب ابی یزید قال ابوموسی: الناس یقولون اسناد الحکمة وجودها و انا اقول: اسناد الحکمة قبولها. ابوموسی گوید شاگرد وی که بایزید گفت: که اللّه تعالی را به خواب دیدم گفتم: را بتو چونست؟ گفت: از خود فروتر آی و رسیدی.
شیخ الاسلام گفت: راه فرا اللّه شناخت را آنست، یافت را عزیز است. حلاج گوید: که راه با او یک گامست. شیخ الاسلام گفت از خود در گذشتی باو رسیدی.
شیخ الاسلام گفت: که قاضی ابراهیم باخرزی مرا گفت: کی اللّه تعالی بخواب دیدم گفتم: خداوندا بنده بتو کی رسد؟ گفت: آنگاه کی او را هیچ مانع نماند، کی او را از من وا دارد.
شیخ الاسلام گفت: در دعا فرا درویشی از یاران خود: که اللّه تعالی ته بخویشتن از خویشتن بمبراد! ته بخویشتن از خویشتن بمپوشاد! محال بود که چیزی آید و ترا از و بپوشد. چون چیزی ترا ازو بپوشد، چون پدید آید آن چیزی برسد.چون خویشتن از خویشتن بپوشد، در غرور بمانی جاوید. لا تقطعنا بک عنک، دعاء ابوبکر صدیق رضی اللّه عنه.
شیخ الاسلام گفت: کی با سلیمان دارانی٭ گوید: که هر چیزی که ترا ازو مشغول کند. بر تو شومست، گر همه مادر تو بود، و پدر تو بود. شیخ الاسلام گفت: که خاصهٔ او از یکجا میشنوند و یکجا مینگرند.
شیخ الاسلام گفت: که قصه هم اینست، که آنجا کی نشان دهند نهٔ! و آنجا که نشناسد آنجا بی! عبداللّه است راست، ایذ راز عبداللّه دیگرست فهم از دریافت بیگانه است، یافت آشناست، مییاب در میاب! بسطامی را پس مرگ بخواب دیدند گفتند: حال تو؟ گفت: مرا گفتند، ای پیر! چه آوردی؟ گفتم: درویش بدرگاه ملک شود ویرا گویند چه خواهی؟ نه گویند چه آوردی؟
شیخ الاسلام گفت که علی شریفی مرا گفتا: کی بر ما به نیشاپور عجوزی بود عراقیه نام درویش. از درها سوال کردی برفت از دنیا بخواب دیدند گفتند: حال تو؟ گفت: مرا گفتند چه آوردی؟ گفتم: آه همه عمرا مرا باین در حوالت کردند کی خدا دهاد! اکنون میگویند کی چه آوردی؟ گفتند: راست میگوید، از وی باز شوید. توفی علی شریفی فی المحرم سنه ست و ثلثین و اربع مائه، و دفن بجنب الامام یحیی بن عمار رحمه اللّه.
فضیل عیاض٭ را پس مرگ بخواب دیدند گفتند: حال تو؟ گفت: لم ار للعبد خیراً من ربه. خیر نساج را پس از مرگ بخواب دیدند گفتند: حال تو؟ گفت: ترا از این چکار، ازین دنیای بچلوی «پلیدک، نجس»شما باری برستم.
سری سقطی٭ گوید: کی بر دیری بر گذشتم گفتم: ای راهب! جواب داد، چه شد حنیفی! گفتم: از کدام وقت اینجا هستی؟ جواب داد: کی سی و سه سال. گفتم: پر این سی و سه سال چه یافتی؟ گفت: کدام خادم دیدی، که از خانهٔ ملکی بیامد، و ازو ترا بازار ملوک چه کار؟
شیخ الاسلام گفت: با بیگانگی صحبت درست نیاید، پیش بشناس، و پس صحبت گیر! با یزید گوید: که یاد من او را نصیب من است ازو و غفلت من نصیب او است از من.
شیخ الاسلام گفت: دنیا بهرهٔ او است از تو، و آخرت بهرهٔ تو است ازو. ویرا در آخرت بهره نیست، بهرهٔ او در دنیاست. سخن علی ابن ابیطالب: که مرا اختیار دهند که مسجد رو، یا خواهی در بهشت من در مسجد روم، که مسجد بهرهٔ او است از من، و بهشت بهره، من است ازو. و بایزید گوید: الهی! فردا دست من در دست فقیری ده، کسی که به من از تو گوید، و من با او از تو گویم، و بهشت فرا دیگران ده! بسطامی را گفتند: کی عارف ازو هیچ محجوب بود؟ گفت: که او خود حجاب عارف است ازو محجوب چون بود؟
شیخ الاسلام گفت: کی او بنگدازد،کی کس سامان فرا عارف واند، در هفت آسمان و زمین پوشیده ترا از عارف نیست، مریدان حجاب خویشاند، و حق حجاب عارف. هر کس حجاب دارد، تاش نشناسد عارف حجاب او دارد تاش نه بینند.
شیخ الاسلام گفت: قدس اللّه روحه: که بوسعد محبوری مرا گفت: کی بونصر ترشیزی گفت، که بوزرعهٔ طبری گفت، که مرتعش٭ گفت، که بوعثمان حیری گفت: کی باحفص حداد نیشابوری ٭ گفت که سلمهٔ بخاری گفت. کی من حاضر بودم کی شاگردی از آن بایزید پرسید ویرا: که مرید مه یا مراد؟ گفت: لامرید و لامراد و لاخبر و لااستخبار و لاحد و لارسم، و هو الکل بالکل. برق السن مخبره، و شررنا مسعرة، فالکل عن النطق اظهار و الاظهار عن النطق اسرار، و هو الکل بالکل. شیخ الاسلام گفت: و هو الکل بالکل بلاکل.
شیخ الاسلام گفت: که بوسعد مالینی گوید که حصری ٭ گفت، که با حفص شقاق گفت، که بوتراب نخشبی٭ گفت، کی بایزد بسطامی را گفتم: که قرب و بعد چیست؟ گفت: قرب بعد است و بعد خود چون نام خویش است. تامل دهشت است و معرفت حیرت.
شیخ الاسلام گفت: بیندیشیدن درو دهشت است، و دهشت نقصان است، و معرفت حیرت است و حیرت تمام است. ذوالنون٭ گوید: التفکر فی ذات الحق جهل و الاشارة شرک، و حقیقة المعرفة حیرة.
شیخ الاسلام گفت: نه حیرت ازوست، که حیرت دوست، و حیرت دو است: حیرت عام است، آن حیرت الحاد و ضلالست، دیگر در عیانست، آن حیرت یافتنست.
انشدنا الامام لغیره
بعدک که منی هو قرباک
افنیتنی منی بمعناک
لا یفرق الاوصاف ما بیننا
ان قلت لی ما کنت ایاک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: بایزید بسطامی، یکی از بزرگترین عارفان و صوفیان زمان خود، به یزید بن عیسی معروف است. او مسلمان شد و با شخصیتهای برجستهای همچون احمد خضرویه و حفص معاذ همعصر بود. بایزید به فلسفه و عرفان عمیق توجه داشت و در گفتارهای خود به حقیقت وجود و درک الهی تأکید میکرد.
وی در گفتارهای خود به مواردی اشاره کرده که نشاندهنده عمیقترین تجربیات عرفانی اوست. بایزید میفرماید اگر کسی به حقیقت وجود خود ننگرد، در فهم آن دچار خطا خواهد شد. او همچنین تأکید بر فیض و رحمت خداوند دارد و معتقد است که درک حقیقت الهی نیاز به عبور از خویشتن دارد.
بایزید در زمان وفاتش در سن هشتاد سالگی از دنیا رفت و سخنانش تاثیر زیادی بر عرفان و تصوف اسلامی گذاشت. در خوابها و تجربیات پس از مرگ او، تأکید بر جهان دیگر و زندگی پس از مرگ باعث شد که مردم کلماتی از او را به یاد آورند و به آنها ارجنه دهند.
بسیاری از عارفان سبکی شبیه به او را در درک و بیان حقیقت الهی نشان دادند و سخنان او همواره در محافل عرفانی نقل شده است. در نهایت، بایزید از خود در گذشت تا به حقیقت حقیقی بپیوندد و در تاریخ عرفان اسلامی به عنوان یکی از بزرگترین عارفان شناخته شود.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام اشاره کرد که نام او طائیور بن عیسی بن آدم بن سروشان بوده است. او از جایی به نام سروستان گوری مسلمان شده و بایزید همزمان با احمد خضرویه بوده و با افرادی مثل حفص، یحیی معاذ و شیقیق بلخی ملاقات کرده است. شیخ الاسلام ادامه داد که او استادی کردی بوده و در نزدیکی گورستان بسطام، بایزید از او خواسته بود که به استادش احترام بگذارد. بایزید در زمینه مذهب صاحب نظر بوده اما در این حوزه نتوانسته است دیدگاه خاصی را شکل دهد. وفات او در سال ۱۶۱ هجری اتفاق افتاد و برخی هم گفتهاند که در سال ۴۰۰ هجری بوده، اما در واقع در سال ۱۶۱ دراین زمینه بیشتر مطرح است.
هوش مصنوعی: بایزید گفت: اگر کسی به شاهدی با نگاهی ضروری، به زمانهایی با نگاهی فریفته، به احوال با نگاهی استدلالی، به کلامی با نگاهی اتهامی، به عباراتی با نگاهی بیپروا، و به نفس خود با نگاهی نگران ننگرد، در حقیقت در تجزیه و تحلیل خود اشتباه کرده است. ابوعثمان غربی نیز میگوید که هیچ حکایتی به زیبایی این از بایزید نشنیده است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که بسیاری از دروغها درباره بایزید مطرح شده است. یکی از این دروغها این است که او گفته است: "خیمه زدم بر عرش." شیخ الاسلام توضیح داد که این جمله در نظر دین، کفر محسوب میشود و از حقیقت به دور است. او اظهار کرد که برای به حقیقت رسیدن، باید از خود فاصله گرفت و حقیقت را در درون خود ساخت. گفتن این حرفها به نوعی کفر است. حصری نیز میگوید: اگر عرش را ببینه، بیدینی است و این که میگوید خیمه زدهام، پرسشی بدون پاسخ است. او تأکید کرد که توحید و یگانگی باید به درستی تحقق یابد و نه به گونهای دیگر. جنید به عنوان یک شخصیت معتبر شناخته میشود و او هرگز از دستورات خداوند تخطی نکرد و اصول را به درستی رعایت کرده است، به همین دلیل همه گروهها او را پذیرفتهاند.
هوش مصنوعی: او را پرسیدند: وطن تو کجاست؟ او پاسخ داد: آه زیر عرش! یعنی بالاترین هدف و نهایت آرزو و آرامش جان من همانجا است. او اشاره کرد که خدا به موسی گفت: «کی غریب، وطن تو من هستم.» جریری نیز گفت که عاجز بودن از دریافت حقیقت، چیزی است که در مورد او گفته میشود. او کسانی را که در مقام عرفان و رندی قرار دارند، مورد توجه قرار داد و گفت که بعد از انسانها، باید به احمد عربی اشاره کرد و بعد از اهل این راه، بوسعید خراز را نام برد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که ابوبکر داشگر و اسحاق حافظ هر دو گفتهاند که بایزید در مسجد نماز میخواند و صداهایی از استخوان سینهاش میآمد که نشاندهنده احترام و تعظیم به حق و شریعت بود. بوبکر واسطی نیز گفت که بایزید در لحظات پایانی عمرش گفت: «خداوندا! من فقط در غفلت به یاد تو بودم و فقط از سر فترت تو را پرستش کردم.» و این گفت و دار فانی را وداع گفت. ابویزید همچنین گفته بود که کفر اهل همت برای او بهتر از ایمان اهل نعمت است.
هوش مصنوعی: او گفت: دورترین مخلوقات از خداوند، بیشتر به سوی او اشاره میکنند. ابوموسی دبیلی میگوید: بایزید گفت: چهل سال در دریای اعمال غوطهور بودم، و وقتی به آن گذر کردم، در میان خود زنجیری دیدم. یعنی: انسان در درون خود احساس وابستگی دارد.
هوش مصنوعی: من از شما خواستهام که پنجاه دلیل بیاورید، در حالی که در دل ماجرا زنجیری وجود دارد.
هوش مصنوعی: ابو موسی الدبیلی که از شاگردان ابی یزید بود، میگوید: مردم میگویند اسناد حکمت در وجود آن است، اما من میگویم اسناد حکمت در پذیرش آن است. او همچنین میگوید که شاگرد او بایزید به او گفته است که خداوند را در خواب دیده و از او پرسیده است: "وضع تو چگونه است؟" و جواب شنیده است: "از خود پایینتر بیا و به مقام برسی."
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که راه رسیدن به شناخت خداوند، در درک و فهمی عمیق نهفته است و این شناخت ارزشمند است. حلاج نیز گفته است که این مسیر تنها با یک قدم به سوی او آغاز میشود. شیخ الاسلام افزود که اگر از خودگذشتگی کنی و خود را کنار بزاری، به او خواهی رسید.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام نقل میکند که قاضی ابراهیم باخرزی به او گفت: «من خواب دیدم که خداوند-تعالی به من گفت: بنده من، چه زمانی به تو میرسد؟» گفتم: «خداوندا، بندهات کی به تو خواهد رسید؟» خداوند پاسخ داد: «زمانی که هیچ مانعی او را از من دور نکند.»
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام به یارانش گفت: ای خداوند، تو را از خودت دور نکن! تو را از خودت پوشانده و مخفی نکن! محال است که چیزی بیفتد و تو را از خودت بپوشاند. اگر چیزی تو را بپوشاند، وقتی ظاهر شود، دوباره به تو میرسد. اگر خودت خودت را بپوشانی، در غرور و فریب خواهی ماند. از ما دور نشو، این دعای ابوبکر صدیق است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: کسی که با سلیمان دارانی صحبت کند، باید بداند که هر چیزی که او را مشغول کند، برایش ضرر دارد، حتی اگر آن چیز مادرش یا پدرش باشد. شیخ الاسلام تأکید کرد که افراد خاص او به یک نقطه گوش میدهند و به یکجا نگاه میکنند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام میگوید که داستان این است: در جایی که کسی را نمیشناسند، آنجا به حالتی است که نشان از حضور ندارد. در جایی که شناخته نمیشود، آنجا بیمعناست. در واقع، در اینجا سخن از عبداللّه است، و این راز خاصی دارد که درک آن برای بیگانگان دشوار است، اما برای آشنایان قابل فهم است. بسطامی بعد از مرگش در خواب دیده میشود و از او میپرسند که حالش چگونه است. او پاسخ میدهد که به او گفتهاند: ای پیر! چه چیزی به همراه آوردی؟ و او میگوید: درویش که به درگاه ملک میرود، از او میپرسند چه خواهی؟ اما در واقع از او میپرسند چه چیزی به همراه داری؟
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام نقل کرد که علی شریفی به من گفت: در نیشاپور، افرادی دربارهی یک درویش عراقی سوال کردند. او از دنیای خواب بیرون آمد و گفتند: حال تو چگونه است؟ او پاسخ داد: مرا پرسیدند که چه چیزی با خود آوردهام و من گفتم: آه، همه عمرم را در این در صرف کردهام و اکنون میپرسند چه آوردی؟ آن فرد گفت: او راست میگوید، از او دور شوید. علی شریفی در ماه محرم سال ۳۴۳ هجری وفات کرد و در کنار امام یحیی بن عمار به خاک سپرده شد.
هوش مصنوعی: فضیل عیاض را پس از مرگ در خواب دیدند و از حال او پرسیدند. او پاسخ داد: برای بنده، خیری بهتر از آنچه خداوند برای او مقرر کرده، وجود ندارد. خیر نساج نیز پس از مرگ در خواب دیده شد و از حال خود سؤالی کردند. او گفت: شما چه ارتباطی به من دارید؟ من از این دنیای ناپاک و پلید رها شدم.
هوش مصنوعی: سقطی میگوید: هنگامی که بر دیرهای گذر کردم، به راهب گفتم: سلام! او پاسخ داد، «چه خبر حنیفی!» پرسیدم: از چه زمانی اینجا هستی؟ او گفت: «سی و سه سال.» سپس پرسیدم: در این سی و سه سال چه به دست آوردی؟ او جواب داد: «کدام خادمی را دیدی که از خانهٔ پادشاهی بیاید و تو را به کار در بازار پادشاهان فراخواند؟»
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که گفتگو با بیگانگان به درستی امکانپذیر نیست. ابتدا باید خود را به آنها معرفی کرد و سپس صحبت را شروع کرد. او درباره یزید گفت که یاد او به من تعلق دارد و غفلت من از او نیز نصیب اوست.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که دنیا نعمتی است که خداوند به ما داده و ما بهرهمند از آن هستیم، در حالی که آخرت نعمتی است که ما از آن بهره میگیریم. او در آخرت بهرهای ندارد و تمام بهره او در دنیاست. علی ابن ابیطالب اشاره کرد که اگر به من اختیار دهند که به مسجدی در دنیا بروم یا در بهشت خود در مسجدی باشم، من مسجد را انتخاب میکنم، زیرا مسجد نفعی از من به اوست و بهشت نفعی از او به من. بایزید نیز گفت: خدایا! فردا دستانم را در دست یک فقیر قرار بده که از تو به من بگوید و من نیز با او از تو سخن بگویم و بهشت را برای دیگران بگذار! وقتی از بسطامی درباره این پرسیدند که آیا عارفی از او محجوب است، پاسخ داد که خود او حجاب عارف است؛ بنابراین اگر عارف محجوب باشد، چگونه میتواند از او دور باشد؟
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: چه زمانی او به خود مشغول میشود و چه زمانی کسی میخواهد به عرفان برسد، در هفت آسمان و زمین چیزی از عارف پوشیده نیست. مریدان در حجاب خود هستند و حقیقت، حجاب عارف است. هر کس حجاب دارد، تا زمانی که خود را نشناخته باشد، عارف نیز حجاب دارد تا اینکه دیده نشود.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: بوسعد محبوری به من گفت که بونصر ترشیزی از بوزرعهٔ طبری نقل کرده است و او نیز به مرتعش اشاره کرده و مرتعش گفته که بوعثمان حیری نیز با حفص حداد نیشابوری صحبت کرده و او در نهایت سلمهٔ بخاری را ذکر کرده است. من در آنجا حاضر بودم و یکی از شاگردان از بایزید پرسید که آیا مرید اوست یا مرادش؟ بایزید پاسخ داد که نه مرید است و نه مراد، نه خبر است و نه نما، نه کسی است و نه رسم و او کل همه چیز است. او با زبان خود صحبت میکند و همه چیز را در سوختن خود به نمایش درمیآورد. در واقع، همه چیز از نطق نمایان میشود و نمایان شدن از نطق، اسرار را به دنبال دارد و او همان کل است. شیخ الاسلام ادامه داد که او کل است بدون هیچگونه محدودیتی.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت که بوسعد مالینی نقل کرده که حصری گفت: با حفص شقاق صحبت کرده، و بوتراب نخشبی نیز بیان کرده که از بایزد بسطامی سوال کردم: قرب و بعد چیست؟ او پاسخ داد: قرب، خود نوعی بعد است و بعد هم مثل نام خود، تامل برانگیز است و معرفت انسان را دچار حیرت میکند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که تفکر در امور الهی میتواند ترس ایجاد کند و این ترس به نوعی نشانهی نقص است. در عین حال، شناخت و معرفت به خداوند میتواند انسان را دچار حیرت کند و این حیرت به کمال میرسد. ذوالنون نیز میگوید که اندیشیدن دربارهی ذات خداوند نوعی جهل است و اشاره به او میتواند به شرک منجر شود، در حالی که حقیقت شناخت او همانا حیرت است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام فرمود: تعجب از او نیست، بلکه تعجب از دوست است و این تعجب دو نوع است: یکی تعجب عمومی است که به کفر و گمراهی میانجامد، و دیگری تعجب خاص است که در حالت مشاهده و درک واقعی رخ میدهد.
هوش مصنوعی: ما به خاطر هیچ کس دیگری به وجود نیامدهایم.
هوش مصنوعی: پس از آن که من به تو نزدیک شدم، به من بگو که آیا میتوانی مرا از خودت دور کنی؟
هوش مصنوعی: ویژگیها ما را از هم جدا نمیکند، حتی اگر بگویی که من تو را نمیشناختم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.