ای جور گرفته مذهب و کیش
این کبر فرو نه از سر خویش
جز خوب مگو از آن لب خوب
جز خوبی و لطف هیچ مندیش
تا دور شدی ز پیش چشمم
عشقت چه غم نهاده از پیش
هر ساعت صبر من بود کم
هر ساعت درد من بود بیش
از کیش و طریقتم چه پرسی
عشقست مرا طریقت و کیش
گفتم بزیم به کام با تو
هرگز نزید به کام درویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در صنع تو کامد از عدد بیش
عاجز شده عقل علت اندیش
ای از همه بیش و از همه پیش
از خود همه دیده وز همه خویش
در ششدر خاک و خون فتاده
در وصف تو عقل حکمت اندیش
در عالم عشق عاشقان را
[...]
شب ها من و مسکرات در پیش
تا روز خبر ندارم از خویش
با دوست نشسته در برابر
دربسته حجاب عصمت از پیش
با من به زبان حال گفته
[...]
جانیم ده، از خزینهٔ بیش
کم زنده به تو کند، نه از خویش
در راه تو عقل حکمتاندیش
عاجز شده از حقیقت خویش
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.