ای به بر کرده بی وفایی را
منقطع کرده آشنایی را
بر ما امشبی قناعت کن
بنما خلق انبیایی را
ای رخت بستده ز ماه و ز مهر
خوبی و لطف و روشنایی را
زود در گردنم فگن دلقی
برکش این رومی و بهایی را
چنگی و بربطی به گاه نشاط
جمله یاری دهند نایی را
با چنان روی و با چنان زلفین
منهزم کردهای ختایی را
آتشی نزد ماست خیز و بیار
آبی و خاکی و هوایی را
بار ندهند نزد ما به صبوح
هیچ بیگانهٔ مرایی را
چون بود یار زشت پر معنی
چکنم جور هر کجایی را
چو شدی مست جای خواب بساز
وز میان بانگ زن سنایی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و بی وفایی اشاره میکند و از معشوق میخواهد که با حضورش شب را برای او دلپذیر کند. او به زیباییهای عاشقانه، عشق متقابل و لذتهای زندگی اشاره میکند و از معشوق میخواهد که آرامش و روشنایی را برایش به ارمغان آورد. شاعر اعتراف میکند که در دلش آتش عشق میسوزد و میخواهد این احساسات را با معشوق خود تقسیم کند. در نهایت، او به زندگی بدون معشوق و تلخی آن اشاره میکند و به شوق و خوشیهای زندگی دعوت میکند.
هوش مصنوعی: تو که رابطهات را با آن کس که بیوفاست قطع کردهای، آشناییات را از او به کلی قطع کردهای.
هوش مصنوعی: امشب سادگی و قناعت را پیشه کن و نشان بده که چگونه میتوان همچون پیامبران زندگی کرد.
هوش مصنوعی: ای زیبایی که با جلوههای دلانگیزت مانند ماه و خورشید، خوبی، لطف و روشنایی را به ارمغان آوردهای.
هوش مصنوعی: فورا زود بر گردنم پیراهنی بیفکن که این رومی و بهایی را!
هوش مصنوعی: در زمان شادابی و خوشحالی، سازها و موسیقی همگی کمک میکنند تا لذت بیشتری ببریم.
هوش مصنوعی: با چهره و موهای زیبایت، یکی از برجستهترین و نیرومندترینها را شکست دادهای.
هوش مصنوعی: آتشی در میان ما وجود دارد، بشتاب و آب و خاک و هوا را بیاور تا آن را خاموش کنیم.
هوش مصنوعی: به ما اجازه ندهید که هیچ غریبهای در صبح زود به نزد ما بیاید.
هوش مصنوعی: زمانی که یار من زشت و در عین حال با معنا است، چه کار میتوانم بکنم که از هر جا یا هر کس دشواریها را تحمل کنم؟
هوش مصنوعی: وقتی مست شدی، جایی برای استراحت درست کن و از بین صداها، کلام سنایی را بشنو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چه کنی بهر بینوایی را
شادی و زیرک و بهایی را
ای به دل کرده آشنایی را
برگزیده ز ما جدایی را
خوی تیز ازبرای آن نبود
که ببرند آشنایی را
در فراقت چو مرغ محبوسم
[...]
نه از آن دیر بخشد ایزد کام
که دهد جلوه کبریایی را
زان توقف کند که دریابی
ذوق در یوزه گدایی را
بچه هایِ زمانه رند شدند
بی ثمر دان تو ژاژخایی را
کودکانِ زمان ما نکنند
جز برایِ زر آشنایی را
یا برو زَر بده که سر بنهند
[...]
بیند از پیش چیزهایی را
آفتی، رنجی، ابتلایی را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.