غریبیم چون حسنت ای خوشپسر
یکی از سر لطف بر ما نگر
سفر داد ما را چو تو تحفهای
زهی ما بر تو غلام سفر
نظرمان مباد از خدای ار به تو
جز از روی پاکیست ما را نظر
دل تنگ ما معدن عشق تست
که هم خردی و هم عزیزی چو زر
هنوز از نهالت نرستهست گل
هنوز از درختت نپختست بر
ببندد به عشق تو حورا میان
گشاید ز رشگ تو جوزا کمر
نباشد کم از ناف آهو به بوی
کرا عشق زلف تو سوزد جگر
نگارا ز دشنام چون شکرت
که دارد ز گلبرگ سوری گذر
عجب نیست گر ما قوی دل شدیم
که این خاصیت هست در نیشکر
بینداز چندان که خواهی تو تیر
که ما ساختیم از دل و جان سپر
تو بر ما به نادانی و کودکی
چو متواریان کردهای رهگذر
بدین اتفاقی که ما را فتاد
مکن راز ما پیش یاران سمر
مدر پردهٔ ما که در عشق تو
شدست این سنایی ز پرده به در
که از روی نسبت نیاید نکو
پدر پردهدار و پسر پردهدر
دل و جان و عقل سناییت را
ربودی بدان غمزهٔ دل شکر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر درباره عشق و ویژگیهای محبوبش سخن میگوید. او به زیبایی و لطف محبوب اشاره کرده و از دل تنگش که پر عشق اوست صحبت میکند. شاعر به عشق و شوقی که در دل دارد، اشاره میکند و میگوید که از محبت محبوب به شدت تحت تأثیر قرار گرفته است. او همچنین از حسرت و اشتیاق خود برای محبوب مینالد و تأکید میکند که عشقش خالص و ناب است. شاعر در انتها به تأثیرات عمیق حضور محبوب در زندگیاش اشاره کرده و میگوید که عشق او تمام وجودش را تسخیر کرده است. در حقیقت، این شعر تصویرگر احساسی عمیق و شگفتانگیز از عشق و دلدادگی است.
هوش مصنوعی: ما مانند غریبی هستیم که زیبایی تو را میخواهد، ای جوان خوشچهره، لطفی کن و به ما نظری بینداز.
هوش مصنوعی: شما ما را به سفر فرستادی و این برای ما مثل یک هدیه ارزشمند است؛ ما در برابر تو همچون غلامی هستیم که به خاطر این سفر قدردانیم.
هوش مصنوعی: اگر نظر ما بر تو نیست، این به خاطر این است که ما از خداوند چیزی جز پاکی و نیت خوب نمیخواهیم.
هوش مصنوعی: دل پر از longing ما، گنجینهای از عشق توست، که هم دارای عقل و درایت هستی و هم مثل طلا عزیز و باارزش.
هوش مصنوعی: گل هنوز از درخت نمیرود، و نهال تو هنوز به بهرهوری نرسیده است.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو، حوریها در بهشت به شادی خوشحال هستند و به خاطر حسادت به زیبایی تو، ستارههای دوقلو در آسمان درخشان میشوند.
هوش مصنوعی: اگر بوی ناف آهو وجود نداشته باشد، عشق و زلف تو باعث میشود دل انسان بسوزد.
هوش مصنوعی: ای نگار، سخن زشت تو مانند شکر است که از روی گلبرگ قرمز عبور میکند.
هوش مصنوعی: عجیب نیست که ما شجاعت پیدا کردهایم، چرا که این ویژگی در نیشکر نهفته است.
هوش مصنوعی: هر چقدر میخواهی تیر پرتاب کن، چون ما با تمام وجودمان سپری ساختهایم.
هوش مصنوعی: تو با نادانی و بیتجربگیات، مانند مسافرانی که در حضور ما ناپدید میشوند، ما را رها کردهای.
هوش مصنوعی: به خاطر این واقعهای که برای ما پیش آمده، راز ما را فاش نکن در حضور دوستان.
هوش مصنوعی: پردهای که بر عشق تو نقش بسته، باعث شده سنایی از پشت پرده بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: نه بر اساس نسبتها و رابطهها، بلکه بر اساس شایستگیها و لیاقتها باید به افراد توجه کرد. پدر ممکن است نقشی داشته باشد، اما این به معنای آن نیست که فرزند نیز به طور خودکار همان ویژگیها را دارد.
هوش مصنوعی: دل و جان و عقل من را به خاطر زیباییها و نشانههای تو بردهای، بدان که همان محبت و جذبهات برای من همچون شکر شیرین است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
که را رودکی گفته باشد مدیح
امام فنون سخن بود ور
دقیقی مدیح آورد نزد او
چو خرما بود برده سوی هَجَر
نبودی جدا یک زمان از پدر
پدر نیز نشگیفتی از پسر
پدید آرد آن سرو بیجاده بر
همی گرد عنبر به بیجاده بر
ز روی و ز بالا و زلف و لبش
خجل شد گل و سرو و مشک و شکر
بت و ماه را نام خوبی مده
[...]
ز شرم گنه آبرویم مبر
چو خاکم ز تقصیر من درگذر
ازین پس پیمبر نباشد دگر
به آخر زمان مهدی آید به در
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.