ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را
بر کف ما نه سه باده گردش اجرام را
تا زمانی بی زمانه جام می بر کف نهیم
بشکنیم اندر زمانه گردش ایام را
جان و دل در جام کن تا جان به جام اندر نهیم
همچو خون دل نهاده ای پسر صد جام را
دام کن بر طرف بام از حلقههای زلف خویش
چون که جان در جام کردی تنگ در کش جام را
کاش کیکاووس پر کن زان سهیل شامیان
زیر خط حکم درکش ملک زال و سام را
چرخ بی آرام را اندر جهان آرام نیست
بند کن در می پرستی چرخ بی آرام را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ساقی میخواهد تا جام را پر کند و او را از غم و اندوه رهایی بخشد. او به اهمیت نوشیدن باده اشاره میکند و میگوید که در این زمان که هیچ چیزی ثابت نیست، باید از زیبایی و لذتجویی بهره برد. شاعر به روح و جان اشاره میکند و دعوت به شادی و میپرستی میکند. همچنین از دو شخصیت افسانهای یعنی کیکاووس و زال نام میبرد و به چرخش بیپایان زمان و زندگی اشاره میکند و میگوید که در این دنیای ناپایدار باید از شراب و خوشیها بهره برد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، دل من پر از غم و اندوه شده، پس بیا و جام را پرکن و به ما بده تا از نوشیدنیهای لذتبخش زندگی بنوشیم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمان معنا ندارد، جام می را در دست میگیریم و در این دنیا، چرخش روزگار را میشکنیم و نادیده میگیریم.
هوش مصنوعی: عشق و احساسات خود را در دل جمع کن تا زندگی و روحات را در آن بریزی. مانند این که تو، پسر، خون دل را در صد جام ریختهای.
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر به زیبایی و جذابیت موی معشوق اشاره میکند. او از معشوق میخواهد که از حلقههای موی خود بر روی بام بیفتد و آنگاه که روحش در ظرف جام، به شدت فشرده و نزدیک شده، خواهان نوشیدن آن است. این بیان نمادی از عشق و اشتیاق عمیق به یکدیگر است.
هوش مصنوعی: ای کاش کیکاووس به خاطر ستارهٔ درخشان سهیل، زیر خط فرمان، ملک زال و سام را در نظر بگیرد و پر کنیم.
هوش مصنوعی: در این جهان همواره در حال تغییر و تحرک است و آرامشی وجود ندارد. بنابراین، خود را به می و عشق مشغول کن تا از این بیقراری درآیی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ساقیا دانی که مخموریم در ده جام را
ساعتی آرام ده این عمر بی آرام را
میر مجلس چون تو باشی با جماعت در نگر
خام در ده پخته را و پخته در ده خام را
قالب فرزند آدم آز را منزل شدست
[...]
ساقیا پیش آر باز آن آب آتشفام را
جام گردان کن ببر غمهای بیانجام را
زآنکه ایام نشاط و عشرت و شادی شده است
بد بود بیهوده ضایع کردن این ایام را
مجلسی در ساز در بستان و هر سوئی نشان
[...]
ساقیا وقت صبوح آمد بیار آن جام را
می پرستانیم در ده باده ی گلفام را
زاهدانرا چون ز منظوری نهانی چاره نیست
پس نشاید عیب کردن رند درد آشام را
احتراز از عشق می کردم ولی بی حاصلست
[...]
من که خدمت کرده ام رندان درد آشام را
کی شمارم پخته وضع زاهدان خام را
تا شدم فارغ به استغنای عشق از هر مراد
بر مراد خویش یابم گردش ایام را
رند و صوفی عارف و عامی مخوانیدم که من
[...]
یار، چون در جام می بیند، رخ گل فام را
عکس رویش چشمه خورشید سازد جام را
جام می بر دست من نه، نام نیک از من مجوی
نیک نامی خود چه کار آید من بد نام را؟
ساقیا، جام و قدح را صبح و شام از کف منه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.