گنجور

 
سنایی

احسنت یا بدرالدجی لبیک یا وجه‌العرب

ای روی تو خاقان روز وی موی تو سلطان شب

شمس‌الضحی ایوان تو بدر الظم دیوان تو

فرمان همه فرمان تو ای مهتر عالی نسب

خه خه بنامیزد مهی هم صدر و بدر درگهی

از درد دلها آگهی ای عنصر جود و ادب

فردوس اعلا روی تو حکم تجلی کوی تو

ای در خم گیسوی تو جانها همه جانان طلب

صدر معین را سر تویی دنیا و دین را فر تویی

بر مهتران مهتر تویی از تست دلها را طرب

رویت چو «طاها» طاهرست «و اللیل» مویت ظاهرست

امر «لعمرک» ناظرست دریا ک پاک آمد لقب

برنه قدم ای شمع دین بر شهپر روح‌الامین

کرو بیانت بر یمین روحانیانت دست چپ

نازان ز قربت جد و عم، خرم به دیدارت حشم

بنمای هان ای محتشم قرب دو عالم در دو لب

گر از تو نشنیدی صلا شمع نبوت بر ملا

خورشید بفگندی قبا ناهید بشکستی قصب

هستی سزای منزلت هم ابتدا هم آخرت

آری عزیز مملکت هستی تو ملکت را نسب

در جام جانها دست کن چون نیست کردی هست کن

ما را ز کوثر مست کن این بس بود ماء العنب

بر یاد او کن جام نوش چشم از همه عالم بپوش

گندم نمای جو فروش آخر مباش ای بوالعجب

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
ناصرخسرو

خیرالوری بعد النبی نورالهدی فی المنصب

شمس الندی فی‌المغرب بدرالدجی فی الموکب

سنایی

یارب چه بود آن تیرگی و آن راه دور و نیمشب

وز جان من یکبارگی برده غم جانان طرب

گردون چو روی عاشقان در لولو مکنون نهان

گیتی چو روی دلبران پوشیده از عنبر سلب

روی سما گوهر نگار آفاق را چهره چو قار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
مجیرالدین بیلقانی

لاح الصباح المختفی والدیک نادی بالطرب

قم فاسقنی ثم اسقنی یا بدر ماء کاللهب

می ده مرا می ده مرا کاندر غمت می به مرا

لب بر لب امشب نه مرا کامد ز غم جانم به لب

یا من له قلبی فدا و صلا علی رغم العدی

[...]

آشفتهٔ شیرازی

دل گم شد و معشوق دل من در سراغ او در طلب

گاهی به حی گه بادیه گه در عجم گه در عرب

دل داشت رنگ خون ولی معشوق دل را چون کنم

نه رنگ دارد نه نشان نه نام دارد نه نسب

سنبل نروید از سمن زنارکی بندد شمن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از آشفتهٔ شیرازی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه