مولد او شیرازست اول در خدمت سلطان یعقوب بود پیش از آن بکار دگری اوقات میگذرانید اما آن زمان که بخدمت سلطان یعقوب افتاد ترقی کلی کرد و در آن زمان او را بابا شاعر میگفتند، او بسیار حریص شراب و بد مست بود و دایم الاوقات در شرابخانه بسر می برد و بعد از زیارت پادشاه مذکور در زمان صاحبقران مغفور بخراسان افتاد. و در شهر ابیورد ساکن شده حاکم آن دیار هر روز یک من شراب و یکمن گوشت مقرر کرده بود که باو میدادند . در آخر کار او بجایی رسید که مردم شراب خانه او را از پی مایحتاج خود ببازار و شهر میفرستادند و باو هزلهای رکیک میکردند و او بواسطه شومی حرص شراب تحمل میکرد و در آخر بمشهد مقدسه رضویه آمد و در شهور سنه خمس و عشرین و تسعمایه جرعه کل نفس ذائقه الموت چشید این چند بیت از جمله اشعار آبدار اوست :
بخاطری که تویی، دیگران فراموشند
نخل تو سرکش و دل خود کام من همان
ناز تو همچنان، طمع خام من همان
نخل قدت که از چمن جان بر آمده
شاخ گلی بصورت انسان بر آمده
گر میروم نزدیک او ذوق وصالم می کشد
ور می نشینم گوشه ای تنها، خیالم می کشد
فراموشم شود چندان کازو بیداد میآید
ولی فریاد از آن ساعت که یک یک یاد میآید
بدام انتظار او من آن صید گرفتارم
که جانم میرود تا بر سرم صیاد میآید
ملامت بین که هر سنگی که جست از تیشه فرهاد
هوا می گیرد و هم بر سر فرهاد میآید
اگر یاد آرمش یکدم که از دل غم برد بیرون
غمی آید که بازم بیخود از عالم برد بیرون
بود از مردنم دلسوز تر دلسوزی همدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ز آیینه دل برد سیاهی
مطلعیات
مقیدان تو از یاد غیر خاموشند
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.