از ولایت زواره ی خراسان است در شعر همین تخلص دارد چه در عمر خود همین یک مطلع گفته بود :
اما بخوش آمد گفتن شهرت تمام داشت و با سید علی درویش زواره ای مصاحب بود اگر سید مذکور گفتی که فلان شربت بیاورید او سوگند میخورد که در خاطر من آن میگذشت و گاه بود که افیون او را فرو برده بود گاهی در مجلس کسی رباعییی میخواند از او می پرسیدند که چون شعری بود؟ میگفت من هرگز مثل این قصیده ی پر زور نشنیده ام و گاه گه در مجلس نشسته بودند داد میکردند که تریاکش فرو برده ناگاه او سر بر میآورد و میگفت عجب شعرهای سوزناک خواندید!! آخر از سوگند دروغ بسیار هلاک شد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
من کجا سامان کجا، بسیار دور افتاده ام
مطلع
دل مانده میروم ز سر کوی یار خویش
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.