آن شنیدهستی که ارباب تجارت گفتهاند
مهر بر دختر منه ور خود بود چون ماه و هور
مایه شر و فساد اهل عالم دختر است
گر بود شیرین چه خواهد خاست از وی غیر شور؟!
خوابگاه دختر پاکیزه روی پارسا
یا کنار شوی باید یا میان خاک گور
مهی بگزین و جفتش ساز با خور
طلب کن بهر وی شویی فراخور
چو افسر دید کان در غنچهٔ راز
بدو خواهد نمودن راز دل باز
دمی خوش چون صبا میکرد در کار
در آورد این سخن او را به گفتار
جوابش داد کای صورتگر چین
سخنهایت همه خوب است و شیرین
همانا نامزد گشت آن گل اندام
به شادیشاه، پور خسرو شام
مرا امروز قیصر مژدهای داد
که فردا میرسد از راه داماد
نه من خواهم این وصلت نه دختر
نمیدانم چه خواهد کرد اختر
مرا چون دل دهد کان روشنایی
کند روزی ز چشم من جدایی؟
سخن را بر سخندان باز شد در
زبان بگشاد مهراب سخنور
زمین بوسید و گفتا: «ای خداوند
تو با شخصی گزین خویشی و پیوند
که باشد سایهوش یکرنگ و یکبوی
نه گاهی همچو موم و گاه چون روی
شما را این صنم جانست در تن
کسی خود چون سپارد جان به دشمن؟»
بدانست افسر رومی که بر چیست
حدیث چینی و مقصود او کیست
سخن پرسید باز از حال جمشید
که: «با من باز گوی احوال جمشید
بیا اصلش بگو تا از کیان است
که او با فر و فرهنگ کیان است
یقین دانم که او بازارگان نیست
که او را شیوه بازاریان نیست
قدم یک ره ز کژی بر کران نه
حکایت راست با من در میان نه
برافکند از طبق مهراب سرپوش
برون زد دیگ رازش را ز سر جوش
چو مهراب این حکایت را فروخواند
خجل گشت افسر و حیران فروماند
زمانی خیره گشت از حال جمشید
فرو شد ساعتی در فکر خورشید
سخن باز از سخن گستر نپرسید
از آن خاموشیاش مهراب ترسید
زمانی منفعل بنشست و برخاست
از آن خلوت بَرِ جمشید شد راست
که شاها درج دل را برگشادم
بر افسر دُرِ پنهان عرضه دادم
دوا، زهر هلاهل بود، خَوردم
علاج، آخرین داغ است، کردم
فکندم کشتییی در بحر خونخوار
ندانم چون برآید آخر کار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بیان دغدغهها و نظراتی درباره وضعیت دختران و ازدواج در جامعه میپردازد. بهطور خاص، سخن از این است که دختران ممکن است مایه فساد و شر باشند و این نگرش باعث شده تا کسانی با دلنگرانی و احتیاط به موضوع ازدواج نزدیک شوند. یکی از شخصیتها، مهراب، در این روند به همسری مناسب برای خود فکر میکند و به این نکته اشاره دارد که باید همسری با یکرنگی و صداقت انتخاب کند.
سپس به داستان جمشید اشاره میشود که در آن مهراب از حال جمشید و تاریخچه او سوال میکند و به نظر میرسد که او از وضعیت جمشید نگران است. در پایان، سخن از مشکلات و چالشها در زندگی و عشق مطرح میشود و به این نکته میرسد که عشق ممکن است درد و رنج به همراه داشته باشد. در نهایت، شخصیتها در جستجوی راه حلی برای مشکلات خود هستند.
هوش مصنوعی: شاید شنیدهاید که تاجران میگویند سعی کن از دخترانی که مانند ماه و ستاره زیبا هستند، دوری کنی.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شر و فساد در دنیا از وجود دختران ناشی میشود و حتی اگر دختران شخصیت شیرینی هم داشته باشند، باز هم چیزی جز ناآرامی و دردسر از آنها برنخواهد خاست.
هوش مصنوعی: سرنوشت دختر با شخصیت و پاکدامن این است که یا در کنار همسرش زندگی کند یا در آغوش عشق واقعیاش باشد، و در غیر این صورت به خاک سپرده میشود.
هوش مصنوعی: ماه زیبایی را برگزین و جفتی برای او بیاب، سپس به خاطر او چیزی از خورشید بخواه که شایسته او باشد.
هوش مصنوعی: وقتی تاجی را مشاهده کند که در گوشهٔ غنچهای پنهان است، دلش میخواهد راز درونش را به او بگوید.
هوش مصنوعی: چند لحظهای مانند نسیم خوش صحبت کرد و این سخن را به زبان آورد.
هوش مصنوعی: او پاسخ داد: ای هنرمند چهرهسازی، سخنانت همه زیبا و شیرین است.
هوش مصنوعی: به راستی که آن دختر زیبا برای شادی شاه و فرزند خسرو شام مورد توجه قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: امروز قیصر خبری را به من داد که فردا دامادی به شهر میآید.
هوش مصنوعی: من نه به این ازدواج تمایل دارم و نه میدانم دختر چه سرنوشتی خواهد داشت.
هوش مصنوعی: چرا دل مرا روشنایی میدهد در حالی که این روشنایی باعث جدایی از چشمانم میشود؟
هوش مصنوعی: گفتوگو در میان اهل سخن بر افراشته شد و چهرهی گوینده با برکت و برانگیزانندهی کلام گشوده گردید.
هوش مصنوعی: زمین با احترام بوسید و گفت: «ای خداوند، تو با افرادی که به دلخواه خود انتخاب میکنی و آنها را به خود نزدیک میکنی، چه پیوندی داری.»
هوش مصنوعی: کسی را تصور کن که همیشه ثابت و یکسان است، نه اینکه گاهی مانند موم نرم و تغییرپذیر باشد و گاهی مثل چهرهای متفاوت و ناپایدار.
هوش مصنوعی: این محبوب دلربا چطور میتواند جان کسی را در بدن دیگری قرار دهد، در حالی که خود جانش را به دشمن میسپارد؟
هوش مصنوعی: افسر رومی فهمید که موضوع ماجرای چینی چیست و هدف او چه کسی است.
هوش مصنوعی: سوال دوبارهای از وضعیت جمشید کرد و گفت: «لطفاً دوباره درباره احوال جمشید برای من بگو.»
هوش مصنوعی: بیا روشن بگو که این شخص از کجا آمده است، زیرا او با عظمت و فرهنگ کیان مرتبط است.
هوش مصنوعی: میدانم که او مانند یک تاجر نیست و رفتارش شبیه به روشهای تجاری نیست.
هوش مصنوعی: وقتی که قدمی ناموزون بر لبه میگذارم، سخن راست و درستی بین ما وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از بالای مهراب، سرپوش دیگ راز را کنار زد و محتویات آن پرخروش بیرون آمد.
هوش مصنوعی: وقتی مهراب این داستان را خواند، تاجدار خجالتزده شد و در حیرت باقی ماند.
هوش مصنوعی: در یک زمان، جمشید به دلیل وضعیتی که داشت لحظاتی به فکر خورشید فرو رفت و دچار حیرت شد.
هوش مصنوعی: دوست گوینده به خاطر سکوتش، از او سؤالی نپرسید، زیرا آن سکوت برایش ترسناک و نگرانکننده به نظر آمد.
هوش مصنوعی: مدت زمانی در حالتی بیتحرک نشسته و سپس از آن مکان دور شد و به سمت جمشید رفت.
هوش مصنوعی: من حالتی را که در دل داشتم، بر روی تاجی که با دُرهای پنهان تزئین شده بود، نمایان کردم.
هوش مصنوعی: من دارویی تلخ و کشنده خوردم که به عنوان درمان به حساب میآمد، ولی در نهایت این آخرین درد و رنجی است که تحمل کردم.
هوش مصنوعی: من کشتیای را در دریاى خونی انداختم، نمیدانم در نهایت چه نتیجهای خواهد داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دشمنانش را نگردد ماتم ایج از دور دور
دوستانش را بود گرد سرای از سور سور
وصف فضل او نباشد کردن از سیصد یکی
گر کند چرخ برین از وصف او مسطور طور
فور اگر در هند تیغ تیز او بیند بخواب
[...]
پرستاره ست از شکوفه باغ برخیز ای چو حور
باده چون شمس کن در جام های چون بلور
زان ستاره ره توان بردن سوی لهو و سرور
زانکه می تابد ستاره وار از نزدیک و دور
دوست می گوید که ای عاشق اگر داری صبور
ازفراق ما منال وصبر کن تا نفخ صور
اندر آن مجلس که بیند خلق دیدار خدا
ازجگرهای کباب عاشقان باشد بخور
آن که از خواب خوشت بیدار می سازد منم
[...]
الرحیل ای خفتگان کاینک صدای نفخ صور
رخت بر بندید ازین منزلگه دارالغرور
تا کی این از سر گرفتن سیر افلاک و نجوم
چند از ین بز هم گرفتن دور ایام و شهور
هین که موقوف توأند ارواح جمع انبیا
[...]
بهر شهوت جان خود را میدهی همچون ستور
وز برای جان خود که میدهی وانگه به زور
میستانی از خسان تا وادهی ده چارده
در هوای شاهدی و لقمهای ای بیحضور
آن سبدکش میکشد آن لقمهها را تون به تون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.