چمن شمع زُمُرُّد ساقِ نرگس را چو بردارد
به سیمین مشعلی ماند که آن مشعل دو سر دارد
فرو برده به پیش باد هردم خون دل لاله
که از سودا دل لاله بسی خون در جگر دارد
مگر خواهد گشادن باغ شاخ ارغوان را خون
که نرگس تشت زر بر دست و گلبن نیشتر دارد
صبا عرض گل و شمشاد میداد
بهار چین ملک را یاد میداد
نسیم صبح با انفاس مُشکین
همی آمد ز دشت تبت و چین
ز ناگه ارغنون برداشت آهنگ
سرایید این غزل در پرده چنگ:
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به زیباییهای طبیعت و احساسات عمیقی که آنها به وجود میآورند، اشاره میکند. چمن و گلها مانند شمعها و مشعلهایی توصیف میشوند که زندگی و عشق را به تصویر میکشند. شاعر از درد و رنج لالهها صحبت میکند که در دل خود خون و غم دارند و از زیبایی باغها و شکوفهها میگوید که با بوی گل و نسیم صبح، روح انسان را شاداب میکنند. همچنین اشاره به ارغنون و آهنگهایی دارد که در دل طبیعت جاری است و احساسات و زیباییهای آن را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: اگر چمن، شمع زُمُرُّد را که ساقهی نرگس است برداشت کند، به نظر میرسد که مشعلی از جنس نقره به وجود آمده که دو سر دارد.
هوش مصنوعی: گل لاله به خاطر عشق و آرزوهایش، همیشه در حال رنج و درد است. در این حالت، با هر وزش بادی، غم و اندوه او بیشتر میشود و از دلش خون میچکد، همانطور که در دلش دردی عمیق به خاطر آرزوهای ناکام جمع شده است.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است با خون، باغ ارغوان شکوفا شود، در حالی که نرگس طلا در دست و گل سرخ نیز با چاقو دارد؟
هوش مصنوعی: باد بهاری گلی و شاخهای را به گلستان چین هدیه میداد و یادآوری میکرد که زیبایی و جوانی این سرزمین را به تصویر بکشد.
هوش مصنوعی: نسیم صبح با عطر خوشی که به مشکی میماند از دشتهای تبت و چین میوزید.
هوش مصنوعی: ناگهان نواهای زیبا و دلنشینی شنیده شد و این غزل با صدای خوشی در دنیای موسیقی به ترتیب درآمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوشاباد سحرگاهی، که بر گلشن گذر دارد
که هر فصلی و هر وقتی یکی حال دگر دارد
گهی بر عارض هامون ز برگ لاله گل پوشد
گهی بر ساحت صحرا ز نقش گل صور دارد
دم عیسیست، پنداری، که مرده زنده گرداند
[...]
مَلِک سنجر جهانداری به میراث از پدر دارد
پدر شادست در فردوس تا چون او پسر دارد
ز فرّ و رسم و آیینش بیاراید همیگیتی
که فَرّ عمّ و رسم جدّ و آیین پدر دارد
بدو نازد همی دولت که با دولت خرد دارد
[...]
مسلمانان سرای عمر، در گیتی دو در دارد
که خاص و عام و نیک و بد بدین هر دو گذر دارد
دو در دارد: حیات و مرگ کاندر اوّل و آخر
یکی قفل از قضا دارد، یکی بند از قَدَر دارد
چو هنگام بقا باشد، قضا این قفل بگشاید
[...]
مرا گویند مولانا ترازوییست کز عدلش
نه میل این یکی دارد نه قصد آن دگر دارد
درین شک نیست کو همچون ترازوییست زین معنی
که میلش سوی آن باشد که او زر بیشتر دارد
هوا ز انسان خنک شد کز جنان حورا همی گوید
خنک آنکو درین سرما مقام اندر سقر دارد
ز مرغی کو خورد آتش حسدها میبرد مرغی
که طوبی آشیانست وز کوثر آبخور دارد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.