خسته باد آن دل، که از تیر جفایش خسته نیست
رسته باد از غم، دلی کز بند عشقش، رسته نیست
گر دوایی نیست ما را، گو به دردی ده مدد
ما به خار خشک میسازیم، اگر گلدسته نیست
آب خوبی و لطافت، تا به جویش میرود
دفتر حسن فلک را یک ورق، ناشسته نیست
شکل ماه نو، خم ابروی او را، راستی
نیک میماند، دریغا ماه نو پیوسته نیست
گردن شیران، به روبه بازی آرد، در کمند
طرهاش کز بند و قیدش، هیچ صیدی، خسته نیست
مشک را سودای زلفش، خون به جوش آورده است
بی سبب خون جگر، در ناف آهو بسته نیست
راستی از سرو قدش، طرفهتر در چشم من
هیچ شمشادی، به طرف جویباری رسته نیست
زهره در چنگ، این غزل از قول سلمان میزند
خسته باد آن دل که از تیر جفایش خسته نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل دربارهٔ عشق و عذابهایی است که دل عاشق از خیانت یا جفای معشوق متحمل میشود. شاعر از دلی صحبت میکند که نسبت به رنج و تیرهایی که از معشوق میخورد، خسته نشده است. او همچنین به این نکته اشاره میکند که عشق حتی بدون امید به بهبودی و زیبایی، همچنان ادامه دارد. مضمونهای غزل شامل درد، زیباییهای معشوق و حسرت از گذشته است. شاعر به زیبایی معشوق، همچنین به فریبندگی و جذابیتهای او میپردازد و در نهایت به حالتی از ناامیدی ولی در عین حال عشق عمیق به معشوق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دلهایی که از دردهای بیرحمانه دیگران خسته نمیشوند، واقعاً باید خسته شوند. همچنین دلی که نتوانسته از قید و بند عشق آزاد شود، هرگز نمیتواند از غم رهایی یابد.
هوش مصنوعی: اگر درمانی برای ما نیست، دست کم به ما دردی بده که ما با همین خارهای خشک، گلدسته و برج میسازیم، حتی اگر چیزی برای خوشحال کردن ما وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: آب پاک و نرم، زمانی که به جویها میریزد، باعث میشود که زیباییهای آسمان بر روی یک صفحه نمایان شود و بدون آن، زیباییها ناپدید خواهند شد.
هوش مصنوعی: شکل ماه نو، به خم ابروی او بسیار زیبا میآید، اما افسوس که ماه نو همیشه نمیماند.
هوش مصنوعی: گردن شیران را به بازی میگیرد، در حالی که موهای او مانند کمند است. هیچ صیدی از بند و قید او خسته نمیشود.
هوش مصنوعی: بوی خوش مشک به خاطر دلربایی و زیبایی زلف محبوب، احساسات و هیجانات زیادی را در دل به وجود آورده است. همچنین، به هیچ دلیلی، غم و اندوه در دل کسی نهفته نیست که به خاطر آن، خون جگرش بریزد.
هوش مصنوعی: راستی از قدبلندی و زیبایی او، هیچ چیز در نظر من به اندازه آن جویباری که از میان گلها و چمنها میگذرد، دلربا و جذاب نیست.
هوش مصنوعی: زهره (ستاره) در دست است و این غزل از زبان سلمان بیان میشود. چه دل بدبختی است که از تیرهای درد و رنج او دل زده نیست و همچنان به آن دل بسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیست یک شادی که انجامش به غم پیوسته است
از لب خندان به جز خون در دهان پسته نیست
یک دل آسوده نتوان یافت در زیر فلک
در بساط آسیا یک دانه نشکسته نیست
در رحم اطفال از تحصیل روزی فارغند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.