چشم مخمور تو تا در خواب مستی خفته است
از خمار چشم مستت، عالمی، آشفته است
سنبلت را بس پریشان حال میبینم، مگر
باد صبح، از حال من، باوی حدیثی گفته است؟
چشم بد دور از گل رویت، که در گلزار حسن
هرگز از روی تو نازکتر، گلی، نشکفته است
دیده باریک بینم، در شب تاریک هجر
بس که بر یاد لبت، درهای عدنان، سفته است
دل چو در محراب ابرو، چشم مستت دید و گفت
کافر سرمست در محراب بین، چون خفته است
خاک راهت، خواستم رفتن به مژگان، عقل گفت
نیست حاجت کش صبا، صدره به گیسو رفته است
عاقبت هم سر به جایی برکند، این خون دل
کز غم عشق تو سلمان، در درون، بنهفته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذبهای که از چشمهای معشوق سرازیر میشود اشاره میکند و بیان میکند که چطور این زیبایی باعث آشفتگی عالم شده است. او همچنین به تشبیههای مختلف میپردازد و میگوید که هیچ گلی به زیبایی محبوبش نمیرسد. با توصیف حالت دل و احساسات عاشقانهاش، شاعر به عجز و درماندگی خود در برابر عشق اشاره میکند و در نهایت از غم عشق میگوید که درد دلش را به همیاری با سلمان تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: چشم زیبای تو که در خواب و بیخبر از دنیا به سر میبرد، دلهای بسیاری را از شوق و نگرانی میآفریند و باعث به هم ریختگی زندگیها شده است.
هوش مصنوعی: من حال بینظمی سنبلت را میبینم و فکر میکنم شاید باد صبح از احوال من چیزی به او گفته است.
هوش مصنوعی: چشم حسد از زیبایی تو دور باد، زیرا در میان تمام گلها، هیچ گلی به زیبایی و نازکی چهره تو وجود ندارد که هنوز شکفته نشده باشد.
هوش مصنوعی: چشمانم که در شب تاریکی که به خاطر دوری تو دچار غم و اندوه است، هیچ نوری ندارد، با یاد لبت مثل درهایی به سوی بهشت عدن، باز میشود.
هوش مصنوعی: دل به خاطر دیدن ابروی تو در مکان مقدس، چشم مست من گفت که این فرد شاد و سرمست در اینجا چرا خوابیده است.
هوش مصنوعی: به خاکی که در مسیر توست، خواستم با مژگانم به راه بروم، ولی عقل به من گفت که نیازی نیست. چراکه نسیم، گیسوانش را به عطر و زیبایی آراسته است.
هوش مصنوعی: سرانجام، این درد و رنجی که از عشق تو در دل دارم، روزی خود را نشان خواهد داد و به جایی خواهد رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل ز زلف و خال خوبان نیره و آشفته است
خانه را چون دوست بانو لاجرم نارفته است
پرده از عارص فکندی راز ما شد آشکار
آب روشن هرگز از کس راز دل نهفته است
جز به پویت کی گشاید دل در آن بند در زلف
[...]
گر وزیری گفت کز تیمار خلق آشفته است
بشنو و باور مکن، زیرا که هذیان گفته است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.