دل ز زلف و خال خوبان نیره و آشفته است
خانه را چون دوست بانو لاجرم نارفته است
پرده از عارص فکندی راز ما شد آشکار
آب روشن هرگز از کس راز دل نهفته است
جز به پویت کی گشاید دل در آن بند در زلف
پی نسیمی در گلستانها گلی نشکفته است
پیش حسن پایدارت کان برون است از شمار
دور حسن مه در هفته دور گل یک هفته است
در فراق روی لبلی بر سر بالین ناز
کسی کجا دیدست مجنون را که لیلی خفته است
نیست در عاشق بدی جز عشق و میداند رقیب
گر به ما گفت پیش پار نیکو گفته است
وصف لعل یار کردم در جگر سوراخ شد
زیر لب گفتا کمال از عشق من در سفته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم مخمور تو تا در خواب مستی خفته است
از خمار چشم مستت، عالمی، آشفته است
سنبلت را بس پریشان حال میبینم، مگر
باد صبح، از حال من، باوی حدیثی گفته است؟
چشم بد دور از گل رویت، که در گلزار حسن
[...]
گر وزیری گفت کز تیمار خلق آشفته است
بشنو و باور مکن، زیرا که هذیان گفته است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.