مسکین دل من گم شد و کردم طلب وی
بردم به کمانخانه ابروی تواش پی
خامند کسانی که به داغت نرسیدند
من سوخته آن که به من کی رسد او کی؟
ساقی به سفال کهنم جام جم آور
مطلوب سکندر بد هم در قدح کی
صد بار می لعل تو جانم به لب آورد
ای دوست به کامم برسان یکدم از آن می
مطرب بزن آن ساز جگر سوز دمادم
ساقی بده آن جام دلفروز پیاپی
در شرح فراق تو سخن را چه دهم بسط؟
شرط ادب آن است که این نامه کنم طی
بی رویت اگر دیده به خورشید کنم باز
صد بار کند چشم من از شرم رخت خوی
بی بویت اگر برگذرد باد بهاری
حقا که بود بر دل من سردتر از دی
سلمان ره سودای تو میرفت غمت گفت
کین راه به پای چو تویی نیست بروهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از درد و فراق محبوب میگوید. شاعر از گم شدن دلش سخن میگوید و در جستجوی معشوق است. او به زیبایی ابرو و نگاه محبوبش اشاره میکند و به سختیاش در دوری از محبوبش میپردازد. شاعر از ساقی میخواهد که جام می را برایش بیاورد تا بلکه به آرامش برسد. او از حسرت و شوق مینالد و میخواهد که با نواهای مطرب، غم دوری از محبوبش را تسلی دهد. شاعر در نهایت به ناامیدی از دیدن محبوب و سختی دلنشینی بدون او اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دل بیچارهام گم شده و به دنبالش میگردم. آن را به کمانخانهی ابروی تو بردم.
هوش مصنوعی: کسانی که به عشق و دلتنگی من نرسیدند، بیخبرند از درد و سوز من. من در آتش این عشق سوختم و حالا نمیدانم چه کسی میتواند به حال و روز من پی ببرد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، در این کوزه قدیمی، جامی از جامهای جمشید بیاور که در آن، آرزوهای سکندر هم موجود است.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، بارها با زیبایی لبهای تو جانم به لب رسید. مرا به کام خود برسان و لحظهای از آن نوشیدنی خوشطعم به من بده.
هوش مصنوعی: نوازنده، آن ساز دلسوز را بزن و پیوسته جام زیبایی را به من بده.
هوش مصنوعی: در مورد جدایی و دوری تو چه بگویم و چقدر توضیح بدهم؟ احترام ایجاب میکند که این نامه را کوتاه بنویسم.
هوش مصنوعی: اگر چهرهات را نداشته باشم و بخواهم به خورشید نگاه کنم، چشمانم به خاطر شرم از روی تو، صد بار از دیدن برمیگردند.
هوش مصنوعی: اگر بوی تو از کنارم بگذرد، در واقع این باد بهاری هم برای دلم سردتر از زمستان خواهد بود.
هوش مصنوعی: سلمان به دنبال تو میرفت، اما غم تو به او گفت که این راه مناسب کسی مثل تو نیست، بنابراین به راه خود ادامه بده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون آب ز بالا بگراید سوی پستی
وز پست چو آتش بگراید سوی بالا
علم و عمل خواجه اسماعیل شنیزی
ما را ز نه چیزی برسانید به چیزی
ما کبک دری بوده گریزیده ز کبکی
او کرده دل ما چو دل باز گریزی
تا ما ز پی تنقیت و تقویت او
[...]
اذا ما خلوت الدّهر یوما فلا تقل
خلوت و لکن قل علیّ رقیب
یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست
صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی
زان باده که با بوی گل و گونۀ لعلست
قفل دَرِ گُرمست و کلید درِشادی
ای یافته از روی تو و رای تو دنیا
حسنی و جمالی و شکوهی و بهایی
از فهم تو و فکرت تو بر فلک طبع
نوری و شعاعی و فروغی و ضیایی
احوال مرا نزد تو دانی که نباشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.