ای غبار خاک پایت توتیای چشم من
کمترین گردی ز کویت خونبهای چشم من
چشم من جز دیدن رویت ندارد هیچ رای
راستی را روشن و خوبست رای چشم من
مردم چشمی و بی مردم ندارد خانه نور
مردمی فرمای و روشن کن سرای چشم من
من ز چشم خود ملولم کاشکی برخاستی
از درت گردی و بنشستی بجای چشم من
هر کجا دردی است باشد در کمین جان ما
هر کجا گردیست گردد در هوای چشم من
تا خیالت آشنای مردم چشم من است
هر شبی در موج خون است آشنای چشم من
میزند چشمم رهی تر آنچنان کاندر عراق
رودها بربستهاند از پردههای چشم من
گرچه چشمم بسته است اما سرشکم میرود
باز میگوید به مردم، ماجرای چشم من
ای صبا گر خاک پای او به دست آید تو را
ذرهای زان کوش، داری از برای چشم من
چشم سلمان را منور کن به نور خود که هست
روی تو، آیینه گیتی نمای چشم من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی عشق و دلتنگی شاعر نسبت به معشوق را به تصویر میکشد. شاعر غبار پای معشوق را به عنوان توتیای چشمش میداند و تمام احساساتش به دیدن روی او وابسته است. او از تاریکی و بینور بودن چشم خود سخن میگوید و میخواهد که معشوق با حضورش نورانیاش کند. شاعر همچنین به درد و رنجهایی که از دوری معشوق میکشد اشاره میکند و از اینکه چگونه احساساتش درونش موج میزند سخن میگوید. در نهایت، او از صبا (باد) میخواهد که ردپای معشوق را به او برساند تا شاید کمی از آن عشق را احساس کند. این شعر به وضوح عشق عمیق و نیاز شاعر به حضور معشوق را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: ای غبار پای تو، تو به اندازهای برای من ارزشمندی که کوچکترین ذره از خاک تو برایم به بهایی از اشک و اندوه میارزد.
هوش مصنوعی: چشم من هیچ ارادهای جز دیدن چهره تو ندارد و راستی و خوبی را تنها در نگاه تو میبیند.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که وجود انسانها و محبت آنها مانند نوری است که زندگی را روشن میکند. بدون حضور و محبت مردم، خانه و زندگی خالی و تیره خواهد بود. سخن از آرزو برای پر کردن خانه دل با صفا و روشنایی ناشی از محبت افراد جامعه است.
هوش مصنوعی: من از چشمان خود خستهام، ای کاش تو از در خانهات بلند میشدی و به جای چشم من مینشستی.
هوش مصنوعی: هر جایی که دردی وجود داشته باشد، جان ما در آنجا در انتظار است. هر کجا که گرد و غباری باشد، آن گرد و غبار در چشم من خواهد بود.
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که هر شب وقتی به خواب میروم، تصویر و خیال تو در ذهنم جا دارد و این احساس به شدت برایم آشنا و ملموس است. حتی در حالی که در دریاچهای از احساسات و خونین به سر میبرم، چشمانم همیشه به یاد توست.
هوش مصنوعی: چشمانم به گونهای مینگرد که گویی در عراق رودخانهها را از پردههای چشمم بستهاند.
هوش مصنوعی: هرچند که چشمم بسته است و نمیتوانم ببینم، ولی اشکهایم به طور مداوم جاری میشوند و خودشان داستان چشمانم را به دیگران بیان میکنند.
هوش مصنوعی: ای نسیم، اگر بتوانی خاک پای او را به دست بیاوری، خواهش میکنم ذرهای از آن را برای من بیاورید، تا چشمم به دیدار آن گشوده شود.
هوش مصنوعی: چشم سلمان را با نور خود تابناک کن، زیرا که چهره تو، آینهای است که چشم من دنیای خود را در آن میبیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شد خیال رویش از بس آشنای چشم من
صفحهٔ تصویر گشته پرده های چشم من
حسن معنی بنگرم با دیدهٔ دل، زانکه هست
چشم بیتابی چو عینک در قفای چشم من
بر سر راه تو چون نقش قدم افتاده ام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.