گنجور

 
سلمان ساوجی

من سرگشته به دست تو کجا افتادم؟

دست من گیر خدا را، که ز پا افتادم

به کمند سر زلف تو گرفتار شدم

تا چه کردم که درین دام بلا افتادم

گلبن عمر مرا هجر تو از بیخ بکند

تا نگویی که من از باد هوا افتادم

پیش ازان کز لب و دندان تو یابم کامی

چون زبان در دهن خلق خدا افتادم

بود با باد صبا بوی تو بر بوی تو من

در پی قافله باد صبا افتادم

ای ملامت گر سلمان سر زلفش را بین

تا بدانی که درین دام چرا افتادم

 
 
 
عراقی

من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟

نیک نزدیک بدم، دور چرا افتادم؟

چه گنه کرد دلم کز تو چنین دور افتاد؟

من چه کردم که ز وصل تو جدا افتادم؟

جرمم این دان که ز جان دوست‌ترت می‌دارم

[...]

جامی

از نهانخانه وصل تو جدا افتادم

بین کجا بودم ازین پیش و کجا افتادم

جانم از سطوت بی چونی تو بی چون بود

دور ماندم ز تو در چون و چرا افتادم

اصل هر نغمه که باشد نفس رحمت توست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه