گنجور

 
سلمان ساوجی

نه تنها، بر سر کوی تو ما را، کار، می‌افتد

که هر روی در آن منزل، ازین، صد بار می‌افتد

به بویت باد شبگیری، چنان مست است، در بستان

که چون زلفت ز مستی، بر گل و گلزار، می‌افتد

به خون مردم چشمم، شماتت کم کن، ای دشمن

چه شاید کرد، مردم را ازین، بسیار می‌افتد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode