ز ننگ منت راحت به مرگم کار میافتد
همهگر سایه افتد بر سرم دیوار میافتد
دماغ نازکی دارم حراجت پرور عشقم
اگر بر بویگل پا مینهم بر خار میافتد
جنون خودفروشی بسکه دارد گرمی دکان
ز هر جنس آتش دیگر درین بازار میافتد
متاعی جز سبکروحی ندارد کاروان من
همین رنگست اگر بر دوش شمعم بار میافتد
مزاج ناتوانان ایمن است از آفت امکان
اگر بر سنگ افتد سایه بیآزار میافتد
قضا ربطی دگر داده است با هم کفر و ایمان را
ز خود هم میرمد گر سبحه بیزنار میافتد
نخستین سعی روزی فکر روزی خوار میباشد
نگاه دانه پیش از ریشه بر منقار میافتد
نشاید نکتهسنجان را زبان در کام دزدیدن
نوا در سکته میرد چون گره در تار میافتد
مکن سوی فلک مژگان بلند ای شمع ناقصپی
که زیر پا سراپای تو با دستار میافتد
ز یک دم تهمت ایجاد رسوای قیامت شو
به دوش این بار چون برداشتی دشوار میافتد
قفای مردگان نامرده باید رفت درگورم
چه سازم خاک این ره بر سرم بسیار میافتد
دو روزی با غم و رنج حوادث صبر کن بیدل
جهان آخر چو اشک از دیدهات یکبار میافتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه تنها، بر سر کوی تو ما را، کار، میافتد
که هر روی در آن منزل، ازین، صد بار میافتد
به بویت باد شبگیری، چنان مست است، در بستان
که چون زلفت ز مستی، بر گل و گلزار، میافتد
به خون مردم چشمم، شماتت کم کن، ای دشمن
[...]
ز جوش مغز هردم از سرم دستار میافتد
کف اندازد به ساحل بحر چون سرشار میافتد
به بیکاری برآوردم ز کار خود جهانی را
عجب سیری است چون دیوانه در بازار میافتد
جنون تا هست ناقص کوه و صحرا وسعتی دارد
[...]
شود چون جوهر آیینه پیدا، تار میافتد
نگردد روشناس آن کس که جوهردار میافتد
کند یغما نگاه ناتوان او توانایی
به بستر بوی گل، زان نرگس بیمار میافتد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.