آن پری چهره که ما را نگران میدارد
چشم با ما و نظر، با دگران میدارد
زیر لب میدهم وعده، که کامت بدهم
غالب آن است که ما را به زبان، میدارد
دوش گفتم که غمت، جان مرا داد به باد
گفت ای ساده، هنوزت غم جان میدارد
رایگان، چون سر و زر در قدمش، میبازم
سر چرا بر من شوریده، گران میدارد؟
اغی گل از حال دل بلبل بیچاره بپرس
تا این همه فریاد و فغان میدارد؟
گر به دیدار تو فرسودهای، آسوده شود
مایه حسن رخت را چه زیان، میدارد؟
خبرت نیست که در باغ جمالت، همه شب
چشم من آب گل و سرو روان میدارد
رفته بود از سر قلاشی و رندی، سلمان
چشم سرمست تواش، باز بر آن میدارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از یک پری چهره سخن میگوید که باعث نگرانی و دلمشغولی شاعر شده است. شاعر به او وعده میدهد که خوشحالش کند، اما در حقیقت خود او را به زبان میآورد. شاعر در دلش غمها و دردها را احساس میکند و با بیصبرانه به او میرسد. با این حال، او از غم عشق به خوبی آگاه است و میداند که چطور باید این احساسات را بیان کند. شاعر در نهایت به زیبایی و جلوههای معشوقهاش اشاره میکند و اعتراف میکند که همواره در فکر اوست و خیالش او را آرام نمیگذارد.
هوش مصنوعی: آن زیباروی که ما را به فکر وادار میکند، در حالی که به ما نگاه میکند، توجهش به دیگران معطوف است.
هوش مصنوعی: به آرامی و در دل به خودم قول میدهم که خواستهات را برآورده کنم، اما غالباً این است که فقط با حرف زدن ما را مشغول میکنند.
هوش مصنوعی: دیشب به تو گفتم که غم تو باعث شده جانم بیارزش شود. جواب دادی که ای بیخبر، هنوز هم این غم توست که جانت را زنده نگه داشته است.
هوش مصنوعی: بدون هیچ هزینهای، مانند ثروت و مقام، به خاطر او میبازم. چرا دل شیدای من اینقدر سنگین و پرمشغله است؟
هوش مصنوعی: از گل بپرس که بلبل بیچاره چرا اینقدر ناله و فریاد میکند؟
هوش مصنوعی: اگر در دیدار تو دردمند و خسته باشم، آسایش و آرامش مییابم. مگر زیبایی چهرهات چه زیانی دارد که من را گرفتار کند؟
هوش مصنوعی: تو بیخبر هستی که در باغ زیباییات، همه شب چشم من مانند آبی که از گل و سرو میریزد، اشک میریزد.
هوش مصنوعی: سلمان به خاطر حال و هوای شاداب و بیخیالیاش مدتی دور شده بود، اما حالا دوباره به چشمهای شگفتانگیز تو نگاه میکند و خود را به آن حالت میسپارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۴
رایگان چون سر و زر در قدمش میبازم
سر چرا بر من شوریده گران میدارد؟
چون تویی نرگس باغ نظر ای چشم و چراغ
سر چرا بر من دلخسته گران میداری
مهر رویش نه چنانم نگران می دارد
دایمم خون دل از دیده روان می دارد
این چنین کشته ی شمشیر فراقش که منم
که امیدی به من خسته روان می دارد
چون پری کز نظر خلق نهان باشد یار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.