سحرگهی که چمن، شمع لاله در گیرد
سمن به عزم صبوحی پیاله برگیرد
جهان پیر چون نرگس، جوان و تازه شود
هوای جام و نشاط قدح ز سر گیرد
چو مرغ عیسی اگر لعبتی ز گل سازی
ز اعتدال هوا حکم جانور گیرد
مشابه گل زرد فلک شور گل سرخ
نخست تیغ برآرد، دگر سپر گیرد
نمونهای است ز حراق و آتش و کبریت
چراغ لاله که هر شب زباد درگیرد
بدان چراغ شب تیره تا سحر بلبل
همه لطایف اوراق گل ز بر گیرد
اگر نسیم سحر، بر ختن گذار کند
زرشک مشک، چه خونها که در جگر کند
مسافری عجیب است این گل رسیده که او
چو برگ سفره بسازد، ره سفر گیرد!
ز یک نسیم که در آستین غنچه بکر
دمد شمال چو مریم، به روح بر گیرد
ز بس قراضه که گل کرد در دامن
مجال نیست که دامن به یکدگر گیرد
ز آفتاب چو چرخ خمیده نرگس مست
بیاد خسرو آفاق جام زر گیرد
اگر حمایت او ذره را دهد تمکین
فراز مسند خورشید، مستقر گیرد
ایا سحای نوالی که دست بخشش تو
به گاه فیض عطا بحر را شمر گیرد!
تو آفتاب منیری چو آفتاب سپهر
چهار بالش ملک از تو زیب و فر گیرد
عنایت تو روانی به یک نفس بخشد
کفایت تو جهانی به یک نظر گیرد
به فر داد تو دراج، چشم باز کند
به عون عدل تو روباه شیر نر گیرد
برید فکر تو افلاک زیر پا آرد
همای همت آفاق زیر پر گیرد
چو تیغ تو بدرخشد قضا مفر جوید
چو شصت تو بگشاید قدر حذر گیرد
مهابت تو اگر باد را عنان پیچد
صلابت تو اگر کوه گران را ز جای برگیرد
به قهر باد سبک را به خاک دفن کند
به حکم کوه گران را زجای برگیرد
عدو و حسام تو را چشمه اجل خواند
ولی نیام تو را مطلع ظفر گیرد
چو آفتاب ضمیرت به یک اشارت رای
زحد خاور تا مرز باختر گیرد
شب زمانه به مهر تو گردد آبستن
وگرنه کین تو حالی دم سحر گیرد
ز خاک پایت اگر حور ذرهای یابد
به خاک پات که در دامن بصر گیرد
شرار آتش قهرت اگر به کوه رسد
ز خاصیت همه اجزای او شکر گیرد
زبان نطق تو به خامه گر سخن راند
چو نیشکر همه اجزای او شکر گیرد
بهار جاه ز خلق تو رنگ و بو یابد
نهال عدل ز بذل تو بار و بر گیرد
زمانه اطلس گلریز سبز گردون را
ز گرد کحلی خنگ تو استر گیرد
اگر ز نعل سمند تو افسری یابد
سر سپهر به ترک کلاه خور گیرد
اگر نه مدح تو گوید زمانه سوسن را
بنفشهوار زبان از قفا بدر گیرد
مرا زمانه فضیلت نهد بر اهل زمین
وگر همین قلم خشک و شعر تر گیرد
همیشه تا که خود این سرای شش سوار
ز بهر آمد و شد خانه دو در گیرد
سرای عمر تو معمور باد تا حدی،
که کارخانه گردونش از تو فر گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیباییهای طبیعت و تأثیرات مثبت سحر و بهار میپردازد. شاعر توصیف میکند که چگونه گلها و گیاهان در سحرگاهان زنده میشوند و نشاط به محیط اطراف میبخشند. او به قدرت و عظمت آفتاب و حمایتهای خدایان اشاره میکند که باعث رونق و زیبایی در عالم میشود. همچنین به تأثیر نسیم صبحگاهی و عطوفت الهی در بهبود وضعیت موجود اشاره دارد و آنها را نماد آرامش و زندگی میداند. شاعر از فلسفه وجودی و اثرات فکر انسان بر جهان نیز سخن میگوید و بر این باور است که قدرت خلاقه انسان میتواند بر روی زمین تأثیر بگذارد. در نهایت، او دعا میکند که زندگیاش پر از برکت و زیبایی باشد و به تداوم این جلوهها در زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در صبح زود که گلها با شکوفههای لاله زینت میگیرند، سمن (گلی خوشبو) به خاطر صبحانه، جامی را برمیدارد.
هوش مصنوعی: جهان مانند نرگس پیر است، اما میتواند جوان و سرزنده شود. وقتی که انسان به نوشیدن جام و لذت بردن از زندگی بپردازد، تمام ناراحتیها و غمها را از ذهن خود دور میکند.
هوش مصنوعی: اگر موجودی به زیبایی و لطافت پرندهای مانند عیسی (علیهالسلام) از گل ساخته شود و در شرایط مناسب و معتدل هوا قرار گیرد، میتواند مانند جانوران زنده و فعال باشد.
هوش مصنوعی: مانند گل زرد در آسمان، گل سرخ نخستین، شمشیرش را بیرون میآورد و سپس سپر میگیرد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شعله و نور لاله پرداخته است که به خاطر وزش باد هر شب دچار آتشسوزی میشود. در واقع، تصویرگر وضعیت ناپایدار و آسیبپذیری منابع نور و حیات در برابر شرایط نامساعد است.
هوش مصنوعی: بدان که چراغی که در دل شب تار میدرخشد، بلبل تا صبح همه زیباییها و ظرافتهای گل را از حفظ میکند.
هوش مصنوعی: اگر صبحگاه نسیم بر روی باغهای ختن بوزد و عطر زرشک و مشک را به همراه بیاورد، چه آلام و دردهایی که در دل انسانها ایجاد نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: این مسافر غریب، همان گلی است که وقتی به مقصد میرسد، مانند برگی از سفره، راه خود را پیدا میکند.
هوش مصنوعی: از یک نسیم ملایم که در آستین غنچه نو شکفته میوزد، مانند نسیم شمال که روح را به زندگی میآورد.
هوش مصنوعی: به خاطر فراوانی گلها در دامن، فرصتی برای جمعآوری و نگهداشتن آنها به صورت یکجا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از آفتاب، گویی چرخی که به سمت پایین متمایل شده، نرگسی مست و شاداب به یاد خسرو آفاق، جامی از طلا میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر او به ذرهای کمک کند، آن ذره میتواند در جایگاه بلند خورشید قرار گیرد و مستقر شود.
هوش مصنوعی: آیا صبحی که تو را میدرخشد، میتواند به مانند دریا از نعمتهای تو بهرهمند شود و از برکاتات سیراب گردد؟
هوش مصنوعی: تو مانند خورشید روشنی، مانند خورشید آسمان که چهار گوشه آن به خاطر زیبایی و شکوه تو زیبا و متشخص شدهاند.
هوش مصنوعی: محبت و توجه تو میتواند روحی را در یک لحظه زنده کند و قدرت و توانایی تو میتواند جهانی را با یک نگاه در بر بگیرد.
هوش مصنوعی: به خاطر ریشههای تو، درخت آزاد و بزرگ میشود و به یاری عدالت تو، روباه میتواند بر شیر نر غلبه کند.
هوش مصنوعی: اگر از فکر و خیال خود فراتر بروی، همت تو میتواند تمام دنیا را زیر پا بگذارد و به اوجهای بلند برسد.
هوش مصنوعی: زمانی که شمشیر تو درخشش مییابد، سرنوشت از تو فرار خواهد کرد و وقتی دست تو باز شود، تقدیر احتیاط خواهد کرد.
هوش مصنوعی: قدرت و جذبهی تو آنقدر زیاد است که اگر بخواهی، میتوانی باد را به چرخش درآوری و استحکام و استقامت تو به قدری است که میتواند کوههای بزرگ را از جایشان حرکت دهد.
هوش مصنوعی: با نفوذ و قدرت باد، یک شیء سبک به راحتی به زمین میافتد، در حالی که تشخیص و جابجایی یک شیء سنگین به سادگی انجام نمیشود.
هوش مصنوعی: دشمن و شمشیرت، مرگ را برای تو حتمی میدانستند، اما تو خود را به پیروزی و موفقیت رساندی.
هوش مصنوعی: وقتی که ذهن و دل تو مانند آفتاب درخشان شود، به سادگی و با یک اشاره میتوانی از شرق تا غرب را در اختیار بگیری.
هوش مصنوعی: شب با وجود مهر تو به دوران بارداری نزدیک میشود و اگر نه، راستی که دهر در صبحگاه به حالت خشم و کینه وارد میشود.
هوش مصنوعی: اگر حوری از خاک پای تو حتی ذرهای بیابد، به خاک پای تو که زیباییاش در دامن بصر میگیرد، نگاه میکند.
هوش مصنوعی: اگر خشم و غضب تو به اندازهای باشد که به کوه برسد، تمام اجزای آن کوه از شدت این خشم، به نعمت تبدیل میشوند و شکرگزار میگردند.
هوش مصنوعی: وقتی که تو با زبانی شیرین و گویایی صحبت میکنی، مانند این است که با قلم به نوشتن میپردازی و تمام اجزای گفتارت مانند شکر است که شیرینی را به کلامت میدهد.
هوش مصنوعی: بهار زیبایی و جلوهگری تو را نشان میدهد و درخت عدالت از بخشش و نوعدوستی تو میوه و ثمر میآورد.
هوش مصنوعی: جهان زیباییهای خود را از نگاه تو میگیرد و لطافت آن به خاطر حجاب درونی و ناملایمات تو کمرنگ شده است.
هوش مصنوعی: اگر از نشانههای قدرت و عظمت تو، کسی در این دنیا بهرهمند شود، آن وقت سرنوشت و تقدیر هم به نوعی تحت تأثیر تو قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر زمانه تو را ستایش نکند، مانند بنفشهای که به پشت خود گل سوسن را نشان میدهد، باز هم به تو احترام خواهد گذاشت.
هوش مصنوعی: زمانه به من برتری ایثار میکند بر دیگران، حتی اگر این قلم خشک باشد و شعر تازهای بنویسد.
هوش مصنوعی: در هر زمانی که این پردهنشین شش سوار به خاطر آمد و شد به خانه دو در بیفتد، چنین رویهای ادامه دارد.
هوش مصنوعی: مدت عمر تو به قدری پر برکت باشد که زندگی و حرکت دنیا از تو تاثیر بپذیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دو چشم مست تو شهری به غمزهای ببرند
کرشمه تو جهانی به یک نظر گیرد
همین شعر » بیت ۱۵
عنایت تو روانی به یک نفس بخشد
کفایت تو جهانی به یک نظر گیرد
سر اکابر آفاق شمس دولت و دین
تویی که قدرت تو کوه را کمر گیرد
سپاه حادثه را خوف تو به زخم سنان
چو بخت دشمنت از خواب بی خبر گیرد
فلک بسان همایی ست پرگشاده مقیم
[...]
کدام چاره سگالم که با تو درگیرد
کجا روم که دل من دل از تو برگیرد
ز چشم خلق فتادم هنوز و ممکن نیست
که چشم شوخ من از عاشقی حذر گیرد
دل ضعیف مرا نیست زور بازوی آن
[...]
زمانه عهد و وفا عاقبت ز سر گیرد
مفارقت ز میان من و تو برگیرد
مرا تو جان و جهانی و خاک بر سر دل
اگر به جای تو هرگز کسی دگر گیرد
چو دل هر آینه در کار دوست خواهد شد
[...]
صبا ز برگ گلش چون کلاله بر گیرد
دلم چو سنبلش آشفتگی ز سر گیرد
چو یوسف است بخوبی ولی سلیمان وار
هزار کشور جانرا بیک نظر گیرد
دمید سبزه تر بر کنار سرخ گلش
[...]
بدل چه پند دهم تا دل از تو برگیرد
بجان چه چاره کنم تا رهی دگر گیرد
کسی که دل ز تو برگیرد اندر آن عجبم
که بر کجا نهد آن دل که از تو برگیرد
بیک نظر بگرفتی و مر او نیست شگفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.