گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلیم تهرانی

گلی دارم ز رنگ و بو برهنه

سهی سروی چو آب جو برهنه

ز هندوزادگان طفلی که باشد

دوان چون شعله بر هر سو برهنه

چو حرف دوستان سبز ملیحی

ولی چون طعنه ی بدگو برهنه

چو شاخ سوسنش اندام عریان

چو ساق سنبلش بازو برهنه

به صد پرده نهان از شرم او گل

چو آیینه ولی خود، رو برهنه

چو جوگی، شعله ی آتش نشسته

به خاکستر ز عشق او برهنه

ز آب جلوه اش تا بگذرد کبک

دو پا را کرده تا زانو برهنه

سلیم از دل برون کن خار حسرت

که آمد یار و پای او برهنه