گلی دارم ز رنگ و بو برهنه
سهی سروی چو آب جو برهنه
ز هندوزادگان طفلی که باشد
دوان چون شعله بر هر سو برهنه
چو حرف دوستان سبز ملیحی
ولی چون طعنه ی بدگو برهنه
چو شاخ سوسنش اندام عریان
چو ساق سنبلش بازو برهنه
به صد پرده نهان از شرم او گل
چو آیینه ولی خود، رو برهنه
چو جوگی، شعله ی آتش نشسته
به خاکستر ز عشق او برهنه
ز آب جلوه اش تا بگذرد کبک
دو پا را کرده تا زانو برهنه
سلیم از دل برون کن خار حسرت
که آمد یار و پای او برهنه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.