گنجور

 
سلیم تهرانی

بیا و وصف زلف یار بشنو

دمی بنشین حدیث مار بشنو

حدیث زلف او را از دلم پرس

درازی شب از بیمار بشنو

ندارم اختیار گریه امشب

به در می گویم، ای دیوار بشنو!

سخن بهر تو تا کی بشنوم من

تو هم درد دلم یک بار بشنو

سلیم این پند را از من نگه دار

سخن کم گو، ولی بسیار بشنو