بهار شد که رود هرکسی به راه چمن
شکوفه رفت ز خلوت به بارگاه چمن
بهار شد که ز شوخی دگر سوار شود
به اسب چوب چو اطفال، پادشاه چمن
بهار شد که ز خلوت صراحی و مینا
روند از پی طاعت به عیدگاه چمن
حریف لشکر خونریز غم نه ایم، ازان
چو خیل سبزه گریزیم در پناه چمن
ز باغ رفت و فتاد از قفای او چو قفس
هزار رخنه به دیوار از نگاه چمن
به عزم کوی بتان، احتیاج سامان نیست
شراب توشه ی این ره بود چو راه چمن
سلیم آفت غم را به دل علاجی نیست
خزان نمی گذرد از سر گناه چمن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.