گنجور

 
سلیم تهرانی

هزار خانه خرابی به شهر و ده دارم

هوای وادی مجنون به دل گره دارم

به صیدگاه دعا، کو غزال مقصودی؟

که تیر بر سر دست و کمان به زه دارم

جنون به سلسله آراست بس که اعضایم

گمان برند که در تن مگر زره دارم

تمام عمر ز بیم خزان درین گلشن

چو غنچه برگ گلی چند در گره دارم

بلاست طالع شهرت سلیم، ورنه به عشق

هزار داغ من از داغ لاله به دارم

 
 
 
از گنجینهٔ گنجور دیدن کنید!