در دوزخ و بهشت نیاسودهایم ما
هرجا که بودهایم چنین بودهایم ما
ما را به مدعای غمت آفریدهاند
عشق ترا چو جامهٔ فرمودهایم ما
از خصم انتقام به نرمی توان گرفت
بر داغ مدعی نمک سودهایم ما
از گفتگوی ناصح بیگانه سود نیست
پند پدر به عشق چو نشنودهایم ما
ما را همین ز قاتل ما بس بود سلیم
کو اضطراب دارد و آسودهایم ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرگز نظر به کام نیالودهایم ما
فارغ نشین حسود که آسودهایم ما
زخم دل شکسته به الماس بستهایم
بر داغهای سینه نمک سودهایم ما
آب حیات در نظر و مهر بر دهان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.