از سخن آن به که کس خاموش گردد همچو گل
صدزبان چون جمع شد، یک گوش گردد همچو گل
قسمت دل از وصال او به جز خمیازه نیست
پای تا سر گر همه آغوش گردد همچو گل
چشم زخمی حسن او در کار دارد، دور نیست
با خس و خاشاک اگر همدوش گردد همچو گل
غیر مشکل گر تواند از منت پوشیده داشت
آتش حسن تو کی خسپوش گردد همچو گل
رشک میآید مرا بر آن که در گلشن سلیم
ساغی بر سر کشد، بیهوش گردد همچو گل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.