گنجور

 
سلیم تهرانی

چنین کز من بود نخل سخن سبز

چه سان طوطی شود در پیش من سبز

ز وصف خط نوخیز تو گردد

زبان چون مغز پسته در دهن سبز

به سوی باغ رو، کز شرم قدت

نگردد سرو دیگر در چمن سبز

خبر کردم ز خطت، گوش می دار

که خواهد گشت روزی این سخن سبز

سلیم از گریه در راه محبت

عصا چون خضر شد در دست من سبز