میکشان روی تمنا کی به زمزم مینهند
جام میگیرند و منت بر سر جم مینهند
ترک عالم لازم مستیست، میخواران از آن
وقت جام می کشیدن چشم بر هم مینهند
جنس خود را خوار نتوان دید، میلرزد سپهر
در چمن مستان چو پا بر روی شبنم مینهند
کاش بگذارند غمخواران به حال خود مرا
میشود ناسور، زخمم را چو مرهم مینهند
نالهٔ مستانه خون از سنگ بگشاید سلیم
جام می بیهوده از کف اهل ماتم مینهند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.