چو غنچه نیست نهان از کسی دفینهٔ ما
کف گشاده بود همچو گل خزینهٔ ما
به هرکجا که به سنگی رسید، همچون موج
بغل گشاده دود سویش آبگینهٔ ما
شدیم خاک و فلک را چو شیشهٔ ساعت
برون نمیرود از دل غبار کینهٔ ما
چهار موجه بود یک رباعی مشهور
که بحر یاد گرفتهست از سفینهٔ ما!
ز بس نرفت برون هرکه جا گرفت در او
بود چو صفحهٔ تصویر، لوح سینهٔ ما
چون این در آینه صورتپذیر نیست سلیم
زمانه کیست که پیدا کند قرینهٔ ما؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خراش سینه شد امروز عیش دینهٔ ما
چه سنگ بود که آمد بر آبگینهٔ ما
ستاره تیره و طالع ضعیف و بخت زبون
به قرنها نتوان یافتن قرینهٔ ما
شکست گرمی بازار گنبد مینا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.