فغان کز دِیْر، زاهد سبحه را بگسسته میآرد
ز کوی میفروشان توبه را بشکسته میآرد
غمخانه چرا داری که گر غارتگرت عشق است
ترا با خانه چون مرغ قفس، در بسته میآرد
برای سود و سودا رو به آتشخانهٔ دل کن
که هرکس مشت خاری میبرد، گلدسته میآرد
روان کن زر برای می، که زر آن سرخ عیار است
که تا رفته، سبو را دست و گردن بسته میآرد!
سپند ای شاخ گل، حسن ترا در کار اگر باشد
ز آتش شوق ما پیش تواَش برجسته میآرد
سلیم ایام را در عیبپوشی نیست تقصیری
برای هرکه کوتاه است، کفش جسته میآرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.