چه غم دارد مرا از خویش اگر محروم میسازد
که شمع بزم ما پروانه را از موم میسازد
صباحت چیست چون پای ملاحت در میان آید
ندیده هند را قیصر، از آن با روم میسازد
چه حاصل دارد از دست فلک آه و فغان کردن
که ظالم را همیشه نالهٔ مظلوم میسازد
به آن جغدی که در معموری او را خلق نگذارند
نشان ده خانهٔ ما را، که ما را شوم میسازد
سلیم از خاک یونان محبت شد خمیر من
ز من پیر خرد مجهولها معلوم میسازد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.