قدح بر چشمهٔ خورشید در جوهر شرف دارد
چرا خرم نباشد تاک، فرزند خلف دارد
نظر گر بر تو باشد آسمان را، زان مشو خوشدل
خدنگ افکن نه چشم از مهر بر سوی هدف دارد
کسی از سیلی ایام، داد گوش من نگرفت
کجا خواهد رسید این شور و فریادی که دف دارد
اگر غواصی از دستت برآید، بحر هم از تو
نمی دارد دریغ آن نان خشکی کز صدف دارد
سلیم از دامن هرکس کشیده دست خود، اکنون
ز شاهان جهان، امید بر شاه نجف دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر خاک سر کویش که بر خونم شرف دارد
صبا دارد دریغ از دیده ام حق بر طرف دارد
به ناخن می کند از مشک رویش ماه رخساره
دروغ است این که می گویند بر رخ کلف دارد
بقدر گریه باشد چشم را قیمت بر عاشق
[...]
حیا عمریست با صد گردش رنگم طرف دارد
عرق نقاش عبرت از جبین من صدف دارد
نشد روشن صفای سینهٔ اخلاصکیشانت
که درباب بهم جوشیدن دلها چه کف دارد
به شغل لهو چندی رفع سردیهای دورانکن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.