گنجور

 
سلیم تهرانی

چنان به عشق تو دل با زمانه شک دارد

که جنگ بر سر کوی تو با فلک دارد

چه غم ز صافی آواز خویش مطرب را

ز سنگ سرمه اگر مدعی محک دارد

حدیث هند و سیاهان دلفریب مپرس

که داغ لاله درین بوستان نمک دارد

زمانه مکتب اطفال گشته پنداری

که هرکه هست درو، شکوه از فلک دارد!

سلیم بر سر حرفی که وصف آل علی ست

چو نقطه باد سیه روی، هرکه شک دارد