گنجور

 
سلیم تهرانی

کسی کز عاشقی دم زد، چه باک از دشمنی دارد

که مور این بیابان دعوی شیرافکنی دارد

به اهل عشق، آفت می رسد از دور او دایم

فلک چون آسیا با سینه چاکان دشمنی دارد

کرم، صد عیب اگر باشد کسی را، باز می پوشد

ز همت ابر نیسان پرده ی تر دامنی دارد

غلط انداز شو در عاشقی، تحصیل این معنی

ز قمری کن که در گلشن لباس گلخنی دارد

توانگر آشنای عشق چون شد، دشمن خویش است

حذر ز آتش به آن را کو لباس روغنی دارد

خدا از نیش آن شاعر، عزیزان را نگه دارد

که بر اندام او هر مو تخلص سوزنی دارد!

حریم خلوت ما شب سلیم از شمع مستغنی‌ست

که آب خانهٔ مستان چو آتش روشنی دارد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode