کسی کز عاشقی دم زد، چه باک از دشمنی دارد
که مور این بیابان دعوی شیرافکنی دارد
به اهل عشق، آفت می رسد از دور او دایم
فلک چون آسیا با سینه چاکان دشمنی دارد
کرم، صد عیب اگر باشد کسی را، باز می پوشد
ز همت ابر نیسان پرده ی تر دامنی دارد
غلط انداز شو در عاشقی، تحصیل این معنی
ز قمری کن که در گلشن لباس گلخنی دارد
توانگر آشنای عشق چون شد، دشمن خویش است
حذر ز آتش به آن را کو لباس روغنی دارد
خدا از نیش آن شاعر، عزیزان را نگه دارد
که بر اندام او هر مو تخلص سوزنی دارد!
حریم خلوت ما شب سلیم از شمع مستغنیست
که آب خانهٔ مستان چو آتش روشنی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فروغ دل مرا از نور مهر و مه غنی دارد
نخواهد شمع دیگر هر که را دل روشنی دارد
مکن دور از حریم خود دل سرگشته ما را
که این پروانه همچون شمع چندین کشتنی دارد
مرا دارد زبان چرب سیر از نعمت الوان
[...]
تک و پوی نفس از عالم عبرت فنی دارد
مپرس از بازگشتن قاصد ما رفتنی دارد
تجرد هم دپن محفل خجالت میکند سامان
جهان تاگفتگو دارد مسیحا سوزنی دارد
ز هرجا سر برون آری قیامت میکند توفان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.