گنجور

 
سلیم تهرانی

حمله ی شوق تو غافل را دل آگاه داد

غارت عشق تو درویشی به یاد شاه داد

غیر داغ از حاصل دنیا نصیب ما نشد

همچو ماهی خوش زری ما را جهان تنخواه داد

بگذر از پستی، اگر داری بلندی در نظر

راه بر معراج یوسف را جهان از چاه داد

در میان ابیات را کی فاصله از مصرع است

فال شیراز مرا دیوان حافظ راه داد

در مقام عشق، دل را از علایق پاک کن

با نمد آیینه را نتوان به دست شاه داد

فرصت اصلاح کار خود نشد ما را سلیم

عمر، ما را همچو سوزن رشته ی کوتاه داد