خونم از دوری می در تن لاغر خشک است
چون گل آینه ام ریشه ی جوهر خشک است
حیرت از این همه سامان سرشک است مرا
که به چشمم مژه چون دست توانگر خشک است
عشق بحری ست کز آلودگی کام درو
چون پر و بال بط اندام شناور خشک است
چه عجب گر خبر ما به عزیزان نرسد
نامه چون خشک بود، بال کبوتر خشک است
نیست بر پیکر ما آفتی از عشق سلیم
چه غم از آتش اگر بال سمندر خشک است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.