در باغ بی تو خاطر سنبل شکسته است
آیینه ی گل و دل بلبل شکسته است
ساقی ز مومیایی می، می کند درست
گر شیشه ی دلی ز تغافل شکسته است
چون برگ های غنچه که از شاخ سر زند
از تنگی چمن، بر بلبل شکسته است
کی تاب کبریایی تو دارد طریق فقر
بر پشت فیل مستی و این پل شکسته است
گر گوش او به ناله ی من نیست در چمن
ناخن که این قدر به دل گل شکسته است؟
هر کس درست دیده به سوی رخ و لبش
همچون سلیم، عهد گل و مل شکسته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر سر تو را چو طره کاکل شکسته است
گویی که سنبلی به سر گل شکسته است
بنشسته است ز آب عرق بر رخ گل آب
یا آنکه شیشه دل بلبل شکسته است
زلف است سرنگون ز رخت یا ز نازکی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.