چند نالم، دل ز طبع ناله پردازم گرفت
در قفای سرمه از فریاد، آوازم گرفت
همچو مرغ رشته بر پا می گذشتم زین چمن
هر خس و خاری سر راهی به پروازم گرفت
من نه آن مرغم که با افسون کسی صیدم کند
غمزه ی سحرآفرین او به اعجازم گرفت
در کدام آتش کبابم تا کند آن ترک مست
از ترحم نیست گر از چنگ شهبازم گرفت
برگرفت انگشت از حرف من و بر لب گذاشت
خوب این دیوانگی از دست غمازم گرفت
تازه شد عشقم پس از وارستگی با او سلیم
جسته بودم خوش ز دام زلف او، بازم گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.